يه دل وفا
چند تا گيتار
يه مشت رفيق موندگار
يه سيني عشق
يه دسته گل
هفت هشتا قلب بي غبار
يه دنيا دل
يه خوشه ماه
يه سخره پر ز رنگ شب
ستاره هاي رقصونش
تمومشون دنباله دار
يه دريا راز تو اون دل مشرقياي خسته بود
غربتشون چه آشنا ، دلاشون چه شكسته بود
ترانه هاي موندن و چه عاشقونه بر بودن
انگار براي همدلي ،با هم و همسفر بودن
چراغ آزاديشونو چند ساليه كه پس دادن
تموم شادياشونو ، اجاره قفس دادن
يه جعبه شعر، يه قطره عشق ، يه خاك پر از دلواپسي
كاشته بودن دلاشونو ، تو باغچه های بي كسي
مشرقياي خسته دل
نشوني سحر كجاست؟
بارون كجاش مقدسه؟
وقتي كه سيلش مال ماست
ح.د