HouseCat
HouseCat
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

دپرشن شاعرانه

برگشتم ویرگول چون افسردگیم برگشته و من نیاز دارم بنویسم. مینویسم زیاد تا الان یک کتاب نوشتم تو گوشیم ولی نمیدونم چرا نوشتن برای اینکه حس کنی ادمای دیگه میخونن میتونه حس بهتری بده. یاد شعری میوفتم که آی آدم ها یک نفر دارد دست و پای دائم میزد در آب. دارم دست و پا میزنم و انگار دلم میخواد آدمها ببینن.

دلم میخواد شاعرانه باشم اینجا از عشق بنویسم از تو که چگونه ذره ذره وجودم برای دیدن دوباره ات بوسیدنت آب میشود. زیباروح من هرکدام در یک کشور جدا و دور از هم. تو در وطنم خودت هم وطنم. وطنم در وطنم و من چه همزمان همه را با هم باختم. رفتم که از مردگی روزهای ایرانم جدا شوم ولی حالا که بخش هایی زنده شد بخش های دیگری از درونم شروع به خشک شدن و ریزش کردن و من افتادم به زمین و تقلا کردم جمع کنم بردارم نشد نشد و من دوباره دارم به عمق تاریکی ها فرو میروم. در انتها فقط بگویم که دوستت دارم





مهاجرتوطنعشقافسردگینوشتن
بعد چندسال دوباره تراوشات زیاد منو کشوند اینجا؟!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید