امسال از نظر کتابخوانی برایم سال باکیفیتی بود. کیفیت عالی، کمیت افتضاح. به هر حال شخصا فکر میکنم نوشتن در این مورد و به اشتراک گذاشتن تجربیات کتابخوانی مفید است. از شما چه پنهان، گاهی به این فکر میکنم که اگر از کودکی و نوجوانی راهبلدانی بودند که دستم را میگرفتند و راهنماییام میکردند چه بسا وقتم با بسیاری از خزعبلاتی که خواندم تلف نشده بود. به هر حال باید درود بفرستیم به روح پر فتوح آنکه بنیان شبکه ارتباطات مجازی را گذاشت. حداقل به شخص من برای یافتن کتاب خوب و مناسب کمک زیادی کرد.
سعی میکنم کتابهایی که امسال خواندم و به نظرم ارزش خواندن دارند را به ترتیب و با توضیحی مختصر بنویسم.
اول- اعتماد؛ آریل دورفمن: امسال برایم سال آشنایی با نویسنده شهیر آمریکای جنوبی آریل دورفمن بود. بیشک به نظرم دورفمن یکی از بزرگترین نویسندگان زنده حال حاضر دنیاست. اعتماد، داستانی نه چندان بلند است از مبارزهای پر از تناقض، اضطراب و دوراهی. خلاقیتی که دورفمن در نوشتن اعتماد به خرج داده بسیار جذاب است و بعید است کسی از این داستان پرکشش خوشش نیاید. این کتاب را عبدالله کوثری ترجمه کرده که خب، به نظرم خودش دلیل محکمی است که چرا باید این کتاب را خواند. کتاب توسط انتشارات آگاه روانه بازار شده است.
دوم- یادداشتهای پزشک جوان؛ میخائیل بولگاکف: اینطور که من تا الان دستگیرم شده احتمالا تنها خواننده این اثرم که تا ایند حد عاشق این کتاب شدم. به نظرم هیچ کتاب و هیچ تجربهای نمیتوانست انقدر جدی و واقعی و جذاب من را ببرد به موقعیت پزشک جوانی در روسیهی سال 1917. هیچ کس جز بولگاکف نمیتوانست انقدر زیبا و به این شکل این تجربه را جوری با من به اشتراک بگذارد که انگار خودم در قلب ماجرا هستم. من این کتاب را با ترجمه آبتین گلکار خواندم. شنیدم سریالی نیز از روی همین اثر ساخته شده.
سوم- درک یک پایان؛ جولین بارنز: بارنز نویسنده مطرحی است و قطعا خیلی نیاز به معرفی ندارد. فقط اینکه این کتابش برنده جایزه من بوکر شده و مثل همه آثار بارنز، میتواند شما را برای دقایقی طولانی درگیر خودش کند و البته، بارها و بارها غافلگیر خواهید شد. ترجمه حسین کامشاد بینظیر است.
چهارم- همراز؛ هلن گرمیون: کتابی از فرانسه و در کشاکش فتح این کشور توسط سربازان نازی با ترجمه انوشه برزنونی. این کتاب روایت جنگ نیست، کنکاشی است درباره روابط پیچیده عاشقانه و مفهوم خانواده. برای من خیلی جذاب بود و بعد از خواندن کتاب که سرچ کردم متوجه شدم تقریبا همه با دست گرفتن کتاب یک نفس و در حداقلترین زمان ممکن آن را خواندهاند، خب دلیلش هم شیوه جذاب نقل داستان است. اگر مدتهای طولانی از کتاب و کتابخوانی دور بودهاید با همراز شروع کنید. نمیتوانید رهایش کنید.
پنجم- هیاهوی زمان؛ جولین بارنز: دوباره بارنز! این بار موضوعی که برای احتمالا همه ما جذاب است. همه ما که نسبت به رفتار "دیگران" در برابر دیکتاتوری حساسیم. بارنز به سراغ موسیقیدان مشهور اهل شوروی، دیمیتری شوستاکوویچ رفته است. این کتاب زندگینامه نیست، کشاکش دائمی و شرح مبارزه برای زندگی است. شرح آنچه همین اطراف میگذرد. این کتاب را سپاس ریوندی ترجمه کرده و توسط نشر ماهی منتشر شده.
ششم- در جستجوی فردی؛ آریل دورفمن: این کتاب، در واقع این مجموعه مقاله از دورفمن را هم مثل «اعتماد»، عبدالله کوثری ترجمه کرده است. در جستجوی فردی یکی از بخشهای کتاب است که گویا فصلی از یکی دیگر از آثار دورفمن بوده که به صلاح دید خودش و مترجم در کنار مقالات کوتاهی دیگر شامل وحشی واقعی کیست؟، خداحافظی با پدربزرگ، آخرین وسوسهی ایوان کارامازوف و حرف اول و آخر درباره مرگ و دختر جوان به چاپ رسیده. کتاب نازک است و احتمالا شما تصور میکنید بخاطر مجموعه مقاله بودن ارزش خواندن ندارد که اگر چنین برداشتی کردید باید بگویم هنوز دورفمن را نشناختهاید.
هفتم- قلب سگی؛ میخائیل بولگاکف: نمیشود عاشق کارهای بولگاکف نبود. به عقیده خیلیها بهترین اثرش همین قلب سگی است هرچند اکثریت مرشد و مارگاریتا را برجستهترین اثرش میدانند. من این دومی را هنوز نخواندهام اما قلب سگی فوق العاده است. بعد از خواندن این اثر تقریبا مطمئن شدم که اگر چیزی به اسم نابغه وجود داشته باشد قطعا بولگاکف از نوابغ تاریخ بوده.
هشتم- بیوهها؛ آریل دورفمن: این که امسال چند اثر از دورفمن خواندم به نظرم نشان دهنده عمق ارادتم به اوست. بیوهها در مکانی نامشخص میگذرد، علتش هم این بوده که دورفمن میخواسته کتاب را در دوره پینوشه در شیلی به دست مخاطبان برساند اما این اتفاق میسر نمیشود، با این حال او تصمیم میگیرد ساختار آنچه را نوشته تغییر ندهد و به همین شکل به چاپ برساند، شاید به اندازه اعتماد و در جستجوی فردی فوق العاده نبوده باشد، اما حتما از کتابهایی است که بر هر خاورمیانهای خواندنش واجب است. این کتاب را اخیرا بهمن دارالشفایی ترجمه کرده.
نهم- دوست بازیافته: جنگ پدیده عجیبی است و دنیا هم جای غریبی است. فرد اولمن با پایانی غافلگیر کننده به خوبی این را به ما میفهماند. اگر گیرنده شناحته نشد را خوانده باشید و خوشتان آمده قطعا از دوست بازیافته هم استقبال میکنید.
دهم- سکوت دریا: نوشته ورکور. گویا فیلمی هم از این داستان ساخته شده که بسیار معروف است. داستان سکوت دریا داستانی است که به گفته مترجمش به نماد مقاومت فرانسویان در برابر نیروهای اشغالگر تبدیل شده بوده است.
معرفی کتابها تمام شد اما قصد دارم فهرستوار اینجا بنویسم قصد دارم سال آینده چه بخوانم، هم برای شما، هم برای خودم:
و هر چیزی که به نظرم خوب باشه :)).