ویرگول
ورودثبت نام
ایلیا فرخیان
ایلیا فرخیان
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

چطور آدم های معمولی دست به کثیف ترین جنایات می زنند: قسمت اول

مقدمه:

خیلی از ما داستان هایی از جنایات هیتلر و استالین یا چنین افرادی را شنیده ایم. احتمالا بعد آن هم به خودمان گفته ایم چطور افراد می توانند اینقدر ستمگر و ظالم باشند. اما واقعا این هیتلر و استالین و فرماندهان و سیاستمداران و چنین افرادی نیستند که اسلحه را به سمت افراد بی گناه می گیرند و نسل کشی ها و کشتار های جمعی بزرگ را رقم می زنند. این آدم های معمولی هستند که دست به شنیع ترین کشتار ها می زنند. کسی مثل من و شما!!!

آدولف هیتلر
آدولف هیتلر

اصل ماجرا:

بگذارید کارمان را با اعداد و ارقام شروع کنیم:

1.کشته شدن 800 هزار نفر از جمعیت 7 میلیون نفری رواندا در 100 روز

2.کشتار جمعی 11 میلیون نفر در 6 سال(جنگ جهانی دوم) که البته اصل ماجرا برای 2 سال پایانی جنگ جهانی می باشد.

مورد اول مربوط به نسل کشی رواندا در سال 1994 و مورد دوم مربوط به هولوکاست یا شوآ می باشد که در جریانات جنگ جهانی دوم رخ داد.

درباره ی هر کدام به اختصار توضیحاتی خواهم داد:

  1. نسل کشی رواندا:
جمجمه های کشته شدگان در قضیه ی نسل کشی رواندا
جمجمه های کشته شدگان در قضیه ی نسل کشی رواندا


همونطور که شرح دادم این کشتار بزرگ در سال 1994 و در کشور رواندا(کشوری در ناحیه ی مرکزی قاره ی آفریقا) رخ داد و در 100 روز 800 هزار نفر قربانی شدند. اهمیت این گزاره به تعداد کشته شدگان این واقعه نیست چرا که اعداد و ارقام بسیاری از جنایات دیگر از این هم بیشتر است مثل هولوکاست که اتفاقا ماجرای معروف تری هم دارد. من اهمیت این واقعه را در سه چیز می بینم:

  • این تعداد کشته شده فقط برای 100 روز است اما در هولوکاست، 11 میلیون نفر در 6 سال(!) کشته شدند.
  • این 800 هزار نفر تقریبا 75 درصد قومی به نام توتسی ها بودند و نسبت به تعداد کل این افراد، تعداد کشته شدگان فاجعه است.
  • و در آخر اینکه هیچ اتفاق سیاسی یا نظامی پشت این ماجرا نبوده است و کلا شخصیت های این داستان هولناک همین آدم های معمولی هستند که در بالا شرح دادم. حتی بسیاری از افراد معتقدند اگر نظام یا سیاستی قدرتمند بالای سر کشور بود چنین اتفاقی نمی افتاد.(رییس جمهور کشور با اینکه فردی هوتو بوده به دلیل اتهام به هم دستی با توتسی ها همان اول کار کشته می شود و اتفاقا همین ماجرا نسل کشی را شروع می کند.)

اول باید بگویم رواندا از دو گروه اصلی قومیتی تشکیل می شود: اکثریتی به نام هوتو ها و اقلیتی به نام توتسی ها. که البته به دلیل زاد و ولد های این دو گروه با هم، در این حد هم قابل تمیز نیستند ولی با دخالت های استعمارگران این ذهنیت عوض شد.

اختلاف های قدیمی این دو قوم ریشه در گذشته دارد و از نیمه ی دوم قرن بیستم میلادی اوج گرفت و قدرت هم دست هوتو ها افتاد. بعد از مدتی به دلیل تراکم جمعیت بالای رواندا تعدادی از توتسی ها به خارج از کشور فرستاده شدند و آنها هم در خارج از کشور گروهی به نام جبهه ی میهنی ساختند. مدتی با حکومت رواندا که دست هوتو ها بود جنگیدند و بعد از آن هم با آقای رییس جمهور(جووینال هابیاریمانا) به توافقاتی رسیدند. اما هوتو ها راضی به توافق با آنها نبودند و به همین دلیل هواپیمای رییس جمهور را در هوا می زنند و در اصل او را به جرم هم دستی با توتسی ها ترور می کنند. در همین حین رسانه ها هم که اتفاقا آن هم دست هوتو ها بود، هوتو ها را به کشتن توتسی ها ترغیب کردند و اینگونه بود که این نسل کشی شکل گرفت.

جووینال هابیاریمانا، رییس جمهور سابق رواندا
جووینال هابیاریمانا، رییس جمهور سابق رواندا

خیابان ها پر از ترس شده بود. همسایه، همسایه را می کشت و دوست، دوست را. هوتو ها وظیفه داشتند هر توتسی را که می شناسند یا در کوچه و خیابان می دیدند، بکشند. هر هوتویی با هر چیزی که در دست داشت(اعم از تفنگ، چاقو، قمه، و هر چیز دیگری) در این کشتار بزرگ نقش خود را ایفا می کرد. حتی گاهی برخی هوتو های صاحب منصب با کید و نیرنگ که اگر به فلان کلیسا یا ورزشگاه بیایید من از شما محافظت می کنم، توتسی ها را به صورت جمعی با تفنگ و نارنجک قتل عام می کردند. دیگر مردن عجیب نبود بلکه زنده ماندن عجیب بود. اتفاقا آن توتسی هایی هم که بعد از این ماجرا زنده می ماندند خوشبخت یا خوش شانس نبودند، چرا که خانواده و اطرافیان آن ها کشته شده بودند و آن ها هم باید هر روز قاتلان عزیزانشان را در کوچه و خیابان می دیدند.

نسل کشی رواندا
نسل کشی رواندا

خیلی زود جبهه ی میهنی، افسار کشور را به دست گرفت. ولی تا همین جا هم کشور نابود شده بود. خطوط تلفن قطع شده بودند و فاضلاب ها به دلیل جنازه هایی که در آن ها افتاده و رها شده بودند، کارایی نداشتند. البته مشکلات از این هم فراتر بود. حکومت جدید مانده بود و چند صد هزار نفر قاتل!

تا قبل از این جامعه ی جهانی نسبت به نسل کشی رواندا بی تفاوت بود. ولی بعد جامعه ی جهانی هم وارد ماجرا شد و درباره ی سرنوشت این قاتل ها تصمیم گرفت. تصمیم نهایی این بود: 13 سال زندان برای 300 هزار نفر(البته تعداد افرادی که در این قضیه دست داشتند بسیار بیشتر بودند ولی این فقط یک حرکت نمادین بود وگرنه نمی شد که بخش عظیمی کشور را قصاص می شد یا حداقل به زندان می رفت. همین مقدار هم تعداد زیادی برای زندان های رواندا بود.)

ولی زخمی که باقی مانده بود و مرهمش هم در دست کسی نبود خاطره ها بود. یک توتسی بعد از ماجرای نسل کشی می گفت:"من هر روز قاتل برادرم را در خیابان می بینم و از کنارش رد می شوم. قصاص هم نمی خواهم. همین عذاب وجدانی که همیشه همراه اوست، کافیست." یکی دیگر می گفت زنش و خانواده اش را در یک مهمانی خانوادگی به رگبار بستند. یکی تعریف می کرد که هوتو ها به خانه ی خواهرش ریختند و ظاهرا شوهر خواهرش از آنها اجازه می خواهد که خودش همسر و فرزندانش را داخل فاضلاب بیندازد تا بمیرند و جنازه هایشان دست هوتو ها نیفتد. یکی دیگر هم دوست دوران کودکیش جای او را به دیگرهو تو ها لو داده و آن ها هم به شدت او را مجروح کردند. نقل کرده اند فرزندی را در آغوش مادرش کشتند. اما هر طور بود با اقدامات حکومت جدید و حتی با ساخت یک انجمن مردمی توتسی ها توانستند در کنار هوتو ها زندگی کنند.

اما هوتو ها دیو سه سر یا شاخداری بودند که تصورش برای ما سخت و ملالت بار است؟ آیا هوتو ها هیتلر، استالین و چنین افردی بودند؟ آنها افرادی معمولی و حتی معمولی تر از خیلی از ما بودند...

ادامه در پست های بعدی...

منابع:

پادکست چنل بی

پادکست بی پلاس

ویکی پدیا

جنایترواندانسل کشیکشتار جمعیهیتلر
دانشجوی پزشکی و شاعر همراه سر سوزن ذوق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید