نیروانا
نیروانا
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

چه چیز نکبت زندگی را جبران می‌کند جز تو؟

( افتاب از این عکسا میباره)دزفول هوا عالیه. بارون و اینا هم نیست که لوس‌بازی شه. تابستون بسیار زیباییه. پر از گرما و سکته‌ی قلبی و مغزی و سوختگی درجه‌ی دو و سه و سگ‌های ولگرد خیابونی و خورشید زیبا که پوست همه‌چیز رو با مهر و محبت می‌کنه. 
بیاین دزفول برای تعطیلات. بیاین! بدوئین
( افتاب از این عکسا میباره)دزفول هوا عالیه. بارون و اینا هم نیست که لوس‌بازی شه. تابستون بسیار زیباییه. پر از گرما و سکته‌ی قلبی و مغزی و سوختگی درجه‌ی دو و سه و سگ‌های ولگرد خیابونی و خورشید زیبا که پوست همه‌چیز رو با مهر و محبت می‌کنه. بیاین دزفول برای تعطیلات. بیاین! بدوئین



اگر قبلا از من می‌پرسیدی به عشق در یک نگاه اعتقاد داری میگفتم نه. الان هم نه می‌گویم اما در یک نگاه عاشق تو شدم. بعضی موقع‌ها با خودم می‌گویم تمام مکالمه‌های من و تو روی هم دو صفحه هم نمی‌شود، پس من چطور اینقدر شیفته‌ی تو شدم؟ یعنی انقدر آدم سستی هستم؟ این تاثیر عشق بر آدم است؟ یا فقط تو را در زمانی درست دیدم؟ مثلا در آن بازه‌ی زمانی اگر هر کس دیگری را میدیدم همین احساسات را تجربه میکردم. این خیلی مرا آزار میدهد که فکر کنم احساساتم به تو فقط از سر هورمون‌ها باشد و یک زمان بندی درست.

دو بار با من تماس گرفته‌ای و من خیلی سعی میکنم حرف‌هایی که زدیم را بخاطر بیاورم اما جز چند جمله چیزی بیاد نمی‌آورم. اینکه چطور با هم سلام کردیم؟ و موقع خداحافظی چه گفتیم؟
آن زمان هنوز ندیده بودمت و فقط صدایت را داشتم اصلا فکر نمیکردم روزی عاشق این صدا بشوم و شنیدن دوباره‌‌اش جزئی از آرزوهای محالم بشود.
الان احتمالا خوابی، کاش خواب منو ببینی. البته اگه هنوز شخصی به اسم منو یادته. کاش منم بتونم فراموش کنم. تو منو ول کردیو رفتی ولی نمیدونم کی وقتش میشه منم تورو ول کنمو برم‌.

پ.ن: میگم زشت نباشه من همش از آوین مینویسم؟ آخه توی ویرگول که میگشتم ندیدم کسی چیزای عاشقونه بزاره. یعنی عاشقانه بود ولی نه انقدر واضح. یه چیزای تو در تو  و پیچیده‌ای که معنی عشق بده دیدم ولی انگار کسی با زبون ساده نمیاد یگه "من عاشق شدم". فکر کنم اینجا مکان مناسبی برای این حرفا نباشه‌. ولی مهم نیست، قرار نیست دیگه اینجا هم خودمو سانسور کنم :/


آوین
نیمی قربانی، نیمی شریک جرم، مثل همه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید