امیر ناظمی
انگزنی!
واقعیت دردناکی است اما انسانها به کسانی که مشابهشان نیستند، برچسب میزنند. آنها وقتی به کسی که مشابهشان لباس نمیپوشد، انگ یا برچسب میزنند: گاه فرد دیندار به او میگوید «بیدین» یا فرد اشرافزاده او را «بیاصل و نسب» مینامد؛ به هر حال هر دو به او برچسب زدهاند، چرا که پوشش او را مشابه خود نیافتهاند؛ همانطور که برای هیپیها در دهههای ۶۰ و ۷۰ گفته میشد.
اغلب بکر (Becker) به عنوان نظریهپرداز «برچسبزنی» (Labeling Theory) شناخته میشود؛ سوسیالیستی که به گروههای حاشیهای در جامعه میپرداخت. اما این نظریه سریع به سرعت به «جرمشناسی» نزدیک شد.
برچسبها گویی نوعی انتقام اجتماعی از کسی است که قواعد جامعه را تغییر میدهد. برچسب به بخشی از جامعه این مجوز را میدهد تا علیه بخش دیگر اعمال مجازات کنند. انگار وقتی برچسب «بیدین» زده میشود، حالا آن بخش دیندار مجوز مییابد تا او را کیفر دهد، همانطور که وقتی بخش دیگر جامعه به آنها برچسب «ایدئولوژیک» یا «دیندار افراطی» میزند، مجوز آن را مییابد تا آنها را بیمنطق و بیدانش قلمداد کند. در کل کسی که شبیه ما نیست، کسی که «دیگری» است؛ همان کسی است که برچسب میخورد!
برچسبزنی به همین دلیل نزدیک به جرمشناسی میشود؛ چون برچسب نقطه آغازین بسیاری از جرمهاست؛ همان جایی که مجرم آسودگی وجدان مییابد از خشونتورزیاش! همان جایی که «خفاش شب» این اجازه را به خود میدهد تا زنانی را به خشنترین وجه به قتل برساند، یا همان جایی که زورگیر خیابانی، طلبهای را به قتل میرساند! آنها سرشار از تنفر «دیگری» بودند؛ همان دیگری که حالا یک برچسب داشت تا بتوان او را کشت، چه او را فاحشه بنامند، چه او را افراطی!
خشونت افسار گسیخته
جامعه امروز به روایت آمار بگیریم یا مشاهده شخصیمان، سرشار از خشونت شده است. خشونتی که از همین برچسبزنیها آغاز میشود. جایی که افراد جامعهای بیمحابا به خود اجازه میدهند تا هر «دیگری» را به هر انگی برنجانند. وقتی برچسبها در تریبونهای رسمی تولید میشوند؛ حتما بخش غیررسمی آمادگی انگهای بیشتر و خشونتورزی بالاتر دارد.
این روزها تنها مشاهده شبکههای اجتماعی به ما نشان میدهد تا چه حد برچسبزنی تفریح روزمره شده است. برچسبهایی که ابتدا در قالب واژههای پاسخ به یک توییت آغاز میشود؛ سپس تبدیل به یک برچسب استاندارد میشوند؛ از جاعشی، افراطی و بازجو گرفته تا غربزده، فتنهگر و نفوذی. برچسب ابتدا غیررسمی است، شاید واژهای باشد که از یک سخنرانی وام گرفته شده، اما به مرور و توسط بخشی از جامعه تبدیل به برچسب میشود تا از این طریق «دیگری» را از میدان خارج کنند.
برچسب اما نقطه آغازین فرآیندی است که در ادامه مسیر تجسم و تبلو مییابد؛ تبدیل به چاقو و گلوله و طناب میشود. برچسبها درست مثل شعر اریش فرید میشود که:
«بچهها شوخی شوخی
به قورباغهها سنگ میزدند
قورباغهها
جدی جدی میمردند»
حالا میتوان گفت:
برچسبها شوخی شوخی تولید میشوند
تا «دیگری» جدی جدی قربانی شود!
برچسبزنی تکنیک سیاسی
اما برچسبزنی حالا بیش از امری اجتماعی تبدیل به تکنیکی سیاسی شده است. در این تکنیک سیاسی، مخالف یا دیگری را باید برچسب زد. با برچسب میتوان او را تا هر کجا میخواهی ببری. میتوان به او گفت نفوذی یا بازجو! در هر حال او پس از برچسب دیگر تاثیرگذاری سابق را ندارد!
برچسب هم بر ذهن فرد گیرنده و هم بر ذهن مخاطب او تاثیرگذار است. کافی است اقتصاددانی را برچسب لیبرال بزنید؛ صرفنظر از آنکه او چه عقیدهای داشته باشد؛ دو اتفاق میافتد:
1️⃣ اقتصاددان برای اثبات آنکه لیبرال نیست، تمامی حرفهایش تبدیل به واکنش میشود؛ دیگر حرفهایش و ایدههایش را از ترس نشانه اثبات آن برچسب فرومیخورد. او آزادی عقیدهاش را به همین سادگی از دست میدهد.
2️⃣ اما همزمان مخاطب او نیز فرومیریزد؛ کسانی که لیبرالیسم دوست ندارند، به دلیل این انگ دیگر حرفهایش را نخواهند شنید و آنانکه طرفدار لیبرالیسم اقتصادی هستند؛ چون عقاید او را همراستا با اقتصاد لیبرال نمیدانند؛ به نقد او برمیخیزند!
☑️ نتیجه راهبردی
برچسب سادهترین راه بیاثر کردن کنشگران اجتماعی است. راهی ساده برای حذف رقیب؛ اما پرهزینه برای جامعه! جامعه از طریق برچسبها امکان گفتگو را از دست میدهد! آنها دیگر نمیتوانند آزاداندیشانه سخن بگویند و مخاطب آنان نیز با عینکی پر از سوءتفاهم به شنیدن و نقد آن کنشگر میپردازد.
برچسبزنی نشانه خشونتورزی جامعهای است که برای انتقام به انتظار یک برچسب نشسته است. امید که بر این شعله نفس ما ندمد! برچسبها را از کلام خود پاک کنیم. و یادمان باشد یک برچسب تفاوتاش با یک مفهوم جایی است که یک فرد یا گروه مشخص را نشانه میگیرد و مجوز اعمال خشونت میدهد.
شما میتوانید شبکه توسعه را در تلگرام نیز دنبال کنید.
@I_D_Network