امیر ناظمی
داستان یک پژوهش
در پژوهشی، یک کتاب را یکبار به صورت چاپی به یک گروه و بار دیگر همان را به صورت الکترونیکی به گروهی دیگر دادند. در نسخه الکترونیکی البته لینکهایی بر روی برخی جملات و واژهها برای مطالعات بیشتر قرار داده شده بود (چیزی مثل ویکیپدیا).
پرسش آن بود که کدام کتاب تاثیر بهتری برای آموزش دارد؟
پاسخ البته به صورت یکطرفهای نشان داد که کتاب چاپی!
این آزمایش چندین بار دیگر تکرار شد و نتایج همان بود! پس لطفا برای فرزندانتان که این روزها با ابزار الکترونیکی مشغول آموزش هستند، کتابهای چاپی را برگردانید!
حافظه کارگر
حافظه آدمی دو نوع حافظه کوتاهمدت و بلندمدت دارد؛ و البته یک حافظه سوم به نام «حافظه کارگر» (Working Memory). حافظه کوتاهمدت احساسات و افکار ما برای چند ثانیه است؛ و بلندمدت انبار خاطرات و دانش ما.
اما حافظه کارگر است که آگاهی ما را در هر لحظه شکل میدهد و البته این آگاهی را برای انبار به سمت حافظه بلندمدت میفرستد. این حافظه کارگر اگر همزمان درگیر چند مساله مختلف باشد یا از این شاخه به آن شاخه بپرد؛ در عمل نمیتواند چیزی برای ذخیرهسازی و انبارشدن به حافظه بلندمدت بفرستد.
همین «تقسیم کردن توجه به موضوعات مختلف»، نتیجهاش در ذهن ما میشود: هیچ! پس کافی است کتاب الکترونیک یا ویکیپدیایی علمی را در نظر بگیرید که ما یا کودک ما مشغول مطالعهاش است. اگر حواس خود را به موضوعات مختلف پرت نکنیم و بر آن تمرکز نیابیم؛ قدرت حافظهمان تحلیل میرود. خوبی کتاب چاپی همان است که حواس ما را به چیزهای دیگر پرت نمیکند.
این مساله برای بزرگسالان و کودکان هر دو مشترک است؛ اما برای کودکان چالش آن مساله دیگری نیز هست:
کارآیی مغز ما بر اساس پیوندهای سیناپسی است که مسیرهای عصبیاش را شکل میدهد. مسیرهایی که احتمالا تا ۲۰ سالگی به مرور تکمیل میشود. مشکل عدم تمرکزی که به واسطه ابزارهای دیجیتالی پدید آمده است، در حقیقت فرصت شکلگیری این مسیرهای حیاتی در مغز را کاهش میدهد.
آزمایشهای دیگر
در آزمایشی دیگر یک مقاله در خصوص مقایسه دو نظریه یک بار چاپی و بار دیگر به صورت ویکیپدیایی و با امکان کلیک کردن روی موضوعات مرتبط فراهم شد.
فرض پژوهشگران آن بود که در این حالت افرادی که مقاله را الکترونیکی میخوانند؛ از آنجایی که امکان کنکاش و جستجو در خصوص آن موضوع را دارند؛ آن را عمیقتر درک خواهند کرد.
اما این انتظار درستی نبود!
در آزمایش دیگری در کنار متن مقاله، یک فیلم یا فایل صوتی در خصوص آن متن نیز گذاشته شده بود. اما افزوده شدن فیلم میزان درک مطلب را کاهش داده بود!
در حقیقت مغز ما یک «بار شناختی» (Cognitive Load) مشخص دارد؛ یعنی ظرفیتی که «حافظه کارگر» برای انتقال فهم یا احساسات یا یادگیریش به آن حافظه بلندمدت دارد. در صورتی که ما مدام به کنکاش بیشتر بپردازیم و مدام با کلیک کردن بر روی موضوعات مرتبط از صفحهای به صفحهای دیگر برویم؛ از متن اصلی دور میافتیم؛ و این امر بیشتر از «بار شناختی» ما خواهد بود. همانطور که فیلم کمکآموزشی چنین میکند؛ و نتیجه میشود: یادگیری بیکیفیت!
گاهی بگذاریم چایی دم بکشد!
یادگیری مثل دم کشیدن چایی زمان میخواهد. ابزارهای متصل به اینترنت اگرچه امکان زیادی را برای دانشآموز ایجاد میکنند؛ اما دانشی در ذهن او نمینشیند. باید فرصت دم کشیدن چایی را بدهیم. این دم کشیدن نیاز به زمان دارد؛ زمانی با توجه کامل؛ و این همان چیزی است که ابزارهای دیجیتال از دانشآموزان دریغ کردهاند.
آموزش الکترونیکی هنوز نوظهور است و برای شناختن ابعاد آن نیاز داریم به مراقبت زیاد. حتما در روز در زمانی مشخص دانشآموز را به خواندن کتابهای چاپی تشویق کنید؛ ابزارهای هوشمند جانشین آنها نیستند؛ بلکه مکمل آنها هستند.
پ.ن.: برای مطالعه بیشتر در خصوص ویژگیهای مغز و تاثیر آن بر ذهن کتاب «کمعمقها: اینترنت با مغز ما چه میکند؟» نوشته «نیکلاس کار» پیشنهاد میشود.
شما میتوانید شبکه توسعه را در تلگرام به نشانی زیر دنبال کنید.
@I_D_Network