علی سرزعیم-تحلیلگر اقتصاد
اتفاقات آبان ماه که پس از افزایش قیمت بنزین رخ داد، هزینههای بالایی برای کشور به همراه داشت. این اتفاقات تردیدهایی در مورد ضرورت افزایش قیمت بنزین ایجاد کرد اما میتوان مسئله را جور دیگر دید! میتوان گفت وقایع آبان ماه چرایی افزایش قیمت بنزین را زیر سوال نبرد بلکه چگونگی انجام این کار را زیر سوال برد. توده مردم کمابیش پذیرفتهاند در اقتصادی که تورم بالا دارد نمیشود قیمت یک کالا را پیوسته ثابت نگه داشت اما سوالی که برای مردم وجود دارد آنست که چرا این اصلاح قیمت به این شکل و در این زمان انجام شد.
واقعیت آنست همه کشورهای موجود در جمهوریهای سابق شوروی و بلوک شرق که قصد گذار از نظامهای برنامهریزی مرکزی به نظامهای اقتصاد بازار را داشتند فرجامهای یکسانی نداشتند. در برخی از آنها مثل چکسلواکی این فرآیند گذار موفقیتآمیز بود و نه تنها وضعیت اقتصادی را بهبود بخشید بلکه به تحکیم دمکراسی کمک کرد؛ اما در روسیه این گذار ناموفق بود و نه تنها رفاه مردم افزایش نیافت بلکه به یک عقبنشینی از دمکراسی منتهی شد.
تنوع تجارب گذار از نظام متمرکز مبتنی بر مداخلات دولت به یک نظام مبتنی بر سازوکار بازار در این کشورها یک درس بزرگ به همراه داشت که برای امروز ما نیز آموزنده و حیاتی است:
شیوه گذار تاثیر قاطعی در توفیق یا شکست پروژه گذار دارد!
نتیجهای که از آن تجارب گرفته شد آن بود که انجام اصلاحات اقتصادی نیازمند طراحی و برنامهریزی است. از رایجترین موضوعات در برنامهریزی و طراحی سیاستهای اصلاحی، زمانبندی، تعیین توالی سیاستها، تنظیم سرعت اجرا و تفکیک بخشهای مختلف جامعه از حیث اثرگذاری، جبران زیان و اموری از این دست است.
یافتههایی که از دل تجربیات کشورهای مختلف برای طراحی اصلاحات اقتصادی به دست آمده تحت عنوان «اقتصاد سیاسی اصلاحات اقتصادی» شناخته میشود. این امر با شهود روزمره خودمان نیز سازگار است. به عنوان مثال، اگرچه ورزش برای تندرستی لازم است اما هر ورزشی برای هر سنی مناسب نیست و ای بسا برخی ورزشها برای برخی سنین مضر باشد و انتخابهای غلط به سلامت آسیب رساند.
بگذارید همین افزایش قیمت بنزین در ایران را از همین زاویه نگاه کنیم. همه میدانیم که در ابتدای امسال سیل استانهای مختلفی را فراگرفت و خسارتی حداقل به اندازه 35 هزار میلیارد تومان بر جای گذاشت. در شرایطی که کشور دچار تحریم است و فروش نفت به شدت کاهش یافته، اگر در همان مقطع دولت قیمت بنزین را به 1500 افزایش میداد حدود 45 هزار میلیارد تومان به دست میآورد که میتوانست آن را خرج بازسازی مناطق سیل زده کند و مابقی را برای حوادث احتمالی بعدی ذخیره کند یا کسری بودجه را کم کند. به نظر میرسید که در سایه آن واقعه طبیعی، افزایش قیمت بنزین به 1500 تومان هیچ واکنش منفی ایجاد نمیکرد و جهش بزرگی قلمداد نمیشد. اگر وقتی قیمت روی 1500 تومان تثبیت میشد و اقتصاد با آن سازگار میشد سهمیهبندی صورت میگرفت مردم احساس جهش شدید نمیکردند زیرا سهمیهها به قیمت «قبل» پرداخت میشد. در این حالت شاید بازپرداخت نقدی به جامعه دیگر لازم نمیشد و چنین اعتراضاتی به وجود نمیآمد.
میتوان وقایع رخ داده را بهانهای کرد تا اصل افزایش قیمت بنزین یا اصلاح قیمتها را زیر سوال برد و یا سیاستگذار را از ادامه اصلاحات اقتصادی ترساند تا اقتصاد با همین شیب به قهقرا برود. اما میتوان درس بزرگتری گرفت و آن این است که صرف درست بودن یک سیاست، موفقیتآمیز بودن اجرای آن را تضمین نمیکند. سیاست درست را باید به شکل درستی اجرا کرد و اجرای درست نیازمند طراحی و برنامهریزی درست است.
✅ اگر از این واقعه چنین درسی بگیریم در این صورت لزومی ندارد که از تداوم اصلاحات اقتصادی در کشور ناامید باشیم و با چشمان نگران و اندوهناک به شکلی منفعل، شاهد پسرفت اقتصادمان باشیم. آن وقت میتوان از تجربیات کشورهای دیگر برای انجام موفق اصلاحات اقتصادی استفاده کرد و با هزینه کمتر به دستاوردهای بزرگتری رسید. باشد که چنین شود!
(اگر میپسندید، به اشتراک بگذارید.)
#شبکه_توسعه
@I_D_Network