علی سرزعیم
یادتان هست؟ هشتم آذر ۱۳۷۶ بود که با ناامیدی به تلویزیون نگاه می کردیم. در یک طرف تیم ملی استرالیا با بازیکنان مطرح بازی می کرد و در سمت دیگر تیم ایران بود که صعودش به جام جهانی به دقیقه نود کشیده شده بود! من هم مثل خیلی دیگر از بازی ضعیف تیممان هراسان و ناراحت بودم که دو گل ناگهانی موجب شد تا گل از گل همه ما ایرانیها بشکفد و غم ما به شادی بدل شود. همانطور که ضربه خداداد عزیزی مثل تیری از کمان رها شد. حماسه ملبورن رقم خورد. ناخودآگاه روانه خیابان شدیم. «شور جمعی بدون مجوز» را تجربه کردیم و هرچه بغض درگلو داشتیم، فریاد زدیم!
آن روزهای سرخوش گذشت و بارها و بارها فوتبال ما صعودش به دقیقه نود کشیده شد. بازیهای ساده را می باختیم یا مساوی می کردیم و همه امیدمان به بازی آخر بود که بتوانیم ناپلئونی آن را رد کنیم و حماسه ملبورن دیگری خلق شود و به جام جهانی برسیم. افسوس که نشد! هر بار با خنده و لبخند می گفتیم ناامید نباش! ایرانیها در دقیقه نود اگر غیرتی شوند چه ها که نخواهند کرد. مثل ملبورن اما نمی شد و هر بار خود را دلداری می دادیم که فوتبالیستهای ما ظاهرا این نوبت غیرتی نشده اند!
روزی روزگاری مفهوم با غیرت بازی کردن وارد فوتبال ما شد و شد جایگزین همه نداشتن های ما. جایگزین همه آن چیزهایی که لازمه یک فوتبال روزآمد و سرآمد بود. تصور می کردیم با نظام باشگاهی ضعیف، فساد در انتخاب بازیکن و مربی، نظام تامین مالی وابسته به دولت، باز هم می توانیم تیمی داشته باشیم که نه تنها در آسیا مطرح باشد بلکه به جام جهانی برسیم و «غیرتی شدن» شاه کلیدی است که می تواند جبران همه آن کاستی ها را بکند. ای کاش می کرد اما نکرد! سالها گذشت و ما به جام جهانی نرفتیم و جام جهانی بدون ما برگزار شد اما ما از مفهوم «غیرتی شدن» بازیکنان دست نکشیدیم. غیرتی شدن برآیند و راه گریز از ساختار-سیستم ناقص است. چون ساختار-سیستم سالم نداریم، دنبال غیرت میگردیم.
تا اینکه یک استثنا رخ داد. یک مربی سرشناس جهانی آمد که رفتار حرفه ای داشت. گزینش حرفه ای می کرد. تمرینهای مرتب داشت. انتظاراتش را بالا تعریف می کرد و روی آن ایستادگی می کرد. او نشان داد که نیازی به غیرتی شدن نیست. زیرا همه بازیهای مقدماتی جام را یک به یک بردیم و با دلی آرام و قلبی مطمئن به جام جهانی سفر کردیم. در جام جهانی جانانه جنگیدیم و اگرچه باختیم اما خوشحال و سرفراز بودیم که بازی خوبی از خود به نمایش گذاشتیم.
سالهای سال از صعود ما در ملبورن استرالیا گذاشت اما شر ایده «غیرتی بازی کردن» برای صعود به جام جهانی دست از سر ملت ما بر نمی دارد. هنوز به تک ماده و پاس کردن ناپلئونی امیدواریم. هنوز باور نداریم که پیروزی آخرین حلقه از زنجیری است که همه حلقه هایش درست کار کنند. هنوز باور نداریم که موفقیت اتفاقی نیست، بلکه یک قاعده است! موفقیت مرهون برنامه ریزی درست، تلاش و کوشش، پایش و اصلاح است. ما در جنگ تحمیلی مردانه و شجاعانه بیشترین غیرتها را نشان دادیم و عزیزان زیادی را از دست دادیم که جانشان را در کف دستشان گذاشتند اما نهایتا جنگ تحمیلی، با برد ما تمام نشد مساوی تمام شد.
درسآموخته راهبردی:
می توان از جنگ، از حماسه ملبورس و از هزاران مثال دیگر درس گرفت که توسعه اتفاقی نیست. ممکن است برخی «موفقیت های موردی»، شانسی و اتفاقی باشد اما توسعه زنجیره ای از دستاوردهاست که حاصل تفکر و تلاش، تدبیر و تعامل است. حتی اگر یک نوبت شانس به یک آدم/ یک سازمان/یک کشور رو کند پیوسته رو نخواهد کرد. اما توسعه در گرو موفقیتهای پی در پی است و این جز با یک سیستم درست حاصل نمی شود. سیستمی که روی شانس تکیه نمی کند. آیا زمان آن نرسیده که به لوازم آن سیستم اداره درست ورزش، اداره درست آب و در یک کلام اداره درست کشور فکر کنیم؟
اگر ارزشمند می دانید منتشر کنید.
شبکه توسعه
@I_D_Network