(تصمیماندیشی ۵)
امیر ناظمی
مردم میگویند ...
سیاستمدار ایرانی به شدت دوست دارد از جملههایی استفاده کند که منتسب به مردم است؛ مثلا بگوید: «مردم میگویند ...» یا «مردم از ما میخواهند که ...»؛ از آن عجیبتر آن است که منتقدان آنها هم از همین جملات به صورت وارون استفاده میکنند.
اساسا فهم سیاستمدار ایرانی (چه درون حاکمیت و چه بیرون آن) از دموکراسی یا مردمسالاری نشاندهنده پیشفرضهایی است که لازم است این پیشفرضها را مرور کرد.
پیشفرض اشتباه۱: مردم دارای خواسته مشخص هستند!
اولین مشکل از جایی آغاز میشود که سیاستمدار این فرض را داشته باشد که «مردم یک گروه مشخص دارای خواستههای مشخص هستند». اما واقعیت آن است که مردم متنوع و با خواستههایی متنوع هستند که اغلب در تعارض با یکدیگر هستند.
برخی از مردم رابطه با آمریکا را درست میدانند و برخی نه! درست همانطور که برخی از مردم ورود زنان به استادیوم را و برخی نه! مردم یک گروه همشکل و همنظر نیستند! به همین دلیل هم «هیچکس نماینده همه مردم نیست»! هیچکس هم نمیتواند نماینده همه مردم باشد!
تا زمانی که این واقعیت را سیاستمدار و سیاستگذار ایرانی نفهمد، در دام اشتباه بزرگ تصمیمگیری میافتد: او میخواهد مردم را راضی کند، میخواهد مجری خواسته آنان باشد و میخواهد محبوب آنها باشد؛ در حالی که در عالم واقعیت هر سیاستمدار در بهترین حالت نماینده بخشی از مردم است و نهایتا نماینده خواستههای همان بخش از مردم هم هست!
همان سیاستمداری که دوست دارد نماینده همه نظرها باشد، آن قدری دچار تعارض میشود که دیگر نماینده هیچکس نیست.
برای قرنطینه کردن یا برای گران کردن بنزین یا برای یک اعتراف سخت، نمیشود تصمیمی گرفت که همه مردم از آن راضی باشند؛ حتما هر گزینهای مخالفان اصلی خود را دارد؛ رویای محبوب همه مردم بودن، همان رویای دائم سیاستمداری ایرانی است، که آنان را به سمت غیرمحبوب بودن سوق میدهد.
پیشفرض اشتباه۲: سیاستمدار مجری خواسته مردم است!
سیاستمدار ایرانی فکر میکند نماینده مردم برای اجرای خواستههای آنها است!
به این ترتیب وقتی در برابر هر مسالهای گزینههای الف تا ی وجود دارد که هر کدام بخشی از مردم آن را میپسندند، و نه همه مردم!
حالا فرض کنید سیاستمدار متوجه شود که اغلب مردم نظرشان آن است که با روغن بنفشه میتوان کرونا را مداوا کرد! آیا او باید مجری خواسته آنان باشد؟
وقتی در انگلستان مردم به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (Brexit) رای دادند؛ سیاستمدارانی که مخالف این ایده بودند، نه در برابر خواسته مردم مقاومت کردند و نه مجری این ایده اشتباه شدند؛ آنها استعفا دادند تا انتخابات مجددی برگزار شود و آن سیاستمدارانی که به این خروج باور دارند به قدرت بیایند!
به عبارتی دیگر: سیاستمدار مجری خواسته مردم نیست؛ سیاستمدار خوب کسی است که برای هر چالشی میتواند گزینه خودش را ارائه دهد و اگر مردم خواستند و به او رای دادند مجری آن گزینه پیشنهادیاش میشود.
در یک کلام: سیاستمدار مجری گزینهها نیست؛ او باید طراح گزینه باشد!
ترکیب این دو اشتباه: پوپولیسم یا اقتدارگرایی!
ترکیب این دو پیشفرض ما را به پوپولیسم یا اقتدارگرایی میکشاند.
وقتی سیاستمدار ایرانی میخواهد نماینده مردم یا حداقل اکثریت مردم باشد، تلاش میکند تا کشف کند که هر گزینه چه اندازه محبوبیت بین مردم دارد.
او میخواهد در هر مسالهای به سراغ پرطرفدارترین گزینه برود؛ به این ترتیب او میشود ملغمهای از انتخابهای ناهمخوان!
سیاستمدار پوپولیست همان سیاستمداری که دوست دارد همیشه پرطرفدارترین گزینه را انتخاب کند و پر میشود از انتخابهای ناهمسازگار با همدیگر، تصویری از انتخابهای متناقض!
یا در سوی دیگر تلاش میکند تا به اتکاء اقتدار گزینههایی که درست میداند را به هر قیمتی پیش ببرد.
توصیه راهبردی
هر سیاستمدار توسط بخش نسبتا بزرگی از مردم انتخاب میشود و برای همانها هم محبوب هست؛ و نهایتا با بهترین عملکرد میتواند اندکی از افراد نهایتا بیرای را به سمت خود جلب میکند. وفاداری به همانهایی که انتخابش کردهاند، به خاطر مجموعه رفتارها و منشهای آن سیاستمدار (یا در فقدان احزاب، به واسطه برنامهها و شعارهایشان) است.
سیاستمداری موفق است که گزینهای را انتخاب کند که با سایر سیاستها یا همان شعارها و برنامهها، همخوان باشد! این همخوانی یعنی یافتن چیزی که پیونددهنده میان رفتارهای مختلف باشد؛ همان چیزی که دیدگاه یا بینش خاص او بوده است؛ همان چیزی که بخش عمده (حدود ۳۰٪ مردم در زمان انتخابات) آن را گزیدهاند.
تا زمانی که از جملههایمان «مردم ... را میخواهند» را حذف نکنیم؛ یعنی هنوز دموکراسی را نفهمیدهایم.
یادداشتهایی ذیل عنوان «تصمیماندیشی» هر روز در کانال تلگرامی @sharenovate منتشر میشود.
شما میتوانید شبکه توسعه را در تلگرام نیز دنبال کنید.
@I_D_Network