توی یک ماهی گه گذشت با قطار یه سفر ارزون اما بهشتی رفتیم.
میدون شوش و راه آهن و بعد شیرگاه و اون جنگلعای دفن شده زیر برگای ارغوانی و نارنجی پاییز و بعد از اون یه کلبه چوبی وسط باغعای نارنگی… ۷ کیلومتر پیاده روی وسط جنگلی که بلد نبودیم تا هفت آبشار و لخت شدن توی اون آبِ فاکینگ فیریزنگ و هفت کیلومتر برگشت به وقت گرگ و میش از وسط اون جنگل خالی… ولی من تموم عکسا و خاطرهعای بینظیر این سفرو بیخیال شدم و امشب میخوام راجب «صدا» بنویسم! صدایی که توی پست قبلی با این صفحه رنجور به اشتراک گذاشتم، یا وسط جنگل ولش دادم که سرودای بی سر و ته بخونه و حالا ربطش میدم به طبیعتی که هربار منو حیرون میکنه:
بلبل نر بیشتر از ۲۵۰ آواز ذخیره داره که هرکدوم از این ۲۵۰تا، هجاها و تحریرای متفاوتی داره. هرچقد تعداد این سرودهای شخصی بیشتر و تحریرها پیچیدهتر باشه، یعنی من نر قویتر و زرنگتری هستم که این اطراف رو خوب میشناسه و جای غذاعارو تا الان خوب یادگرفته! خلاصه که حسابی کِیس مناسبیم و نمیذارم جوجهعاتون گرسنه بمونن؛ پس حالا بیاین و با من بچه به دنیا بیارین :)
یکی دیگه از صداعای بیرقیب توی طبیعت، صدای واله! سالعای خیلی قبلتر، ما موجودات دوپا والعارو بخاطر تودهعای چربی توی بدنشون به طرز وحشیانهای میکشتیم! تا وقتی که یکی از کشتیعایی که به همراه خبرنگارعا برای صید وال به وسط اقیانوس رسیده بودن خیلی اتفاقی و برای اولین بار صدای والعارو میشنون… این صدا توی دوربین خبرنگارعا ثبت میشه. بعد از اولین باری که گوش آدما به این صدای غریب و محزون باز میشه، انجمنعای زیادی بوجود میاد تا جلوی کشتار والعا روی عرشهعای قاتل کشتیعای شکارچی گرفته بشه.
خلاصه صداهای طبیعت پیامای زیادی مثل خبر بچهدار شدن، فریب دادن دشمن، دل بردن از جفت مورد نظر، اعلام خطر و یا راهنمایی گله و غیره داره!پس چرا هنرمندی که میشناسم و ایدئولوژیعاش منو علی رغم سن کمش شدیدا به وجد میاره حاضر نیست صداشو بلند کنه و به گوش بقیه برسونه؟ آیا هنر ما درواقع همون صدای ما نیست که باید به گوش بقیه برسه؟ آیا هنر باید در انزوا به بار بشینه؟
«بآتریس» نوازنده ویولون سلی بوده که برای اولین بار صدای ویولونش رو به همراه صدای بلبل شبخوان ضبط کرده و به محبوبترین اثر سال بیبیسی تبدیل شده! توی سخنرانیش و به وقت گرفتن جایزش چیزی گفته که هربار بهش فکر میکنم من رو منقلب میکنه - و من معمولا به سادگی منقلب نمیشم -
« شما، فقیر یا غنی، هیچگاه از صدای بلبلانی که شب زندهداران را از ابتدای تاریخِ شاعری و هنرمندی همراهی میکردند محروم نخواهید شد و این عین عدالت است! دیگر چه میخواهید؟ »