kimia
kimia
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

با مجازی‌ها مهربان«تر» باشیم!

«درست مثل مومن به هنگام مرگ، دانشجوست به وقت پایانِ ترم که غلط کردم‌ها زیر لب زمزمه می‌کند»

به نام خدا. من ارشد میخونم از نوع مجازیش! هرکی میشنوه پوزخند نکبت‌باری تحویلم میده که انگار «پوف! اینکه کاری نداره هر کودنی میتونه قبول شه» :)) ولی نه جانانم! اینطور نیست. هیچ میدونی هر هفته یه تکلیف پر و پیمون از هوشمندی کسب و کار داشته باشی که باید همزمان با 3 تا نرم‌افزار جدید حلشون کنی ینی چی؟ اون وقتی که بخاطر آلودگی هوا بچه‌های روزانه تعطیل میشن و تو پارک گیشا دسته جمعی سیگار میکشن، ما مجازیا مثه بچه‌عای خوب داریم کف ادوب کانکت به قیافه اساتید محترم و محترمه زل میزنیم. یا اون زمانی که کلاسو رو سرشون میذارن و سر امتحاناتشون، تکالیفشون و پروژه‌عاشون چونه میزنن ما مجازیا نهایتا میتونیم کامنت بذاریم: «استاد اگه ممکنه یکم بکـ..» استادم بدون خوندن کامنتا لاگ اوت کنه و بره به امون خدا :)) ترم پیش سر جلسه امتحان بچه‌عای حضوری چنان باهم مچ بودن که با حرکات ابرو و کد مورس بهم تقلب میرسوندن، اونوقت ما حتی نمیدونستم هم‌گروهیامون چه شکلین دقیقا :|

درسته که وقتی مجازی باشی میتونی هم‌زمان سرِ یه کار تمام وقت بری و درستم بخونی ولی آخر هر ترمم باید همه پولی که در آوردی رو بدی خونه کرایه کنی! چون دانشگاهِ نمونه کشور، برای دوره امتحانات فکری به حال اسکان بچه‌عای مجازی نکرده و اینم یه شاهکار دیگه‌اس واسه خودش... - فوش نده کیمیا... به خودت مسلط باش کیمیا -

10واحد، 5 تا درس، 4 روز در هفته و هر هفته تحویل 4 تا تکلیف ثقیل و سخت، فکر کردن به موندن توی یه خونه که شبی یک و دیویست هزینشه به مدت یک هفته برای امتحانا، 5 تا پروژه پایان ترم که هنوز 2 تاش مونده و پست توییتری که 100 هزار تا ویو خورده و عین 100 هزار نفر فوشم دادن! همه اینا به کنار... هفته پیش پشت فرمون بودم سر کلاس بیزنس اینتلیجنس اومدم بنویسم «استاد من تکلیف هفته گذشته رو به ایـ...» که دیدم ماشینم پر دوده و ایربگای نازنینم تو سک و صورتم باز شده! بله! من مستقیما رفته بودم تو ماشین یه بنده خدایی که بغل خیابون پارک کرده بود . الان 50 فاکینگ میلیون تومن خرج ماشینمه!

خلاصه که مجازی خوندنم سختیای خودشو داره. استاپ وایولنس اگینست مجازی گایز!

عکسایی که در ادامه مشاهده می‌کنید، خلاصه‌ای از دوره امتحانات ترم اولمه: غروبای دلگیر ولی بینظیر طبقه سوم و خوشمزگیجاتی که درست می‌کردم تا نمیرم از دلتنگی تو اون خونه کوچولو و البته علی و مامان بابای اگوری پگوری که برای اولین بار منو می‌سپردن دست خودم و خودم...

یه وقتایی به خودم میومدم میدیدم 7-8 ساعته بی حرکت رو این صندلی نشستم..
یه وقتایی به خودم میومدم میدیدم 7-8 ساعته بی حرکت رو این صندلی نشستم..
و درنهایت این چراغ خواب که اگه نبود من یکی از اون شبا خودکشی می‌کردم از دلتنگی!
و درنهایت این چراغ خواب که اگه نبود من یکی از اون شبا خودکشی می‌کردم از دلتنگی!

و همین دیگه.

پی‌نوشت1: اگه قراره کنکور بدین و میخواین بیشتر راجع به این دوره‌عای الکترونیک دانشگاها بدونین رو من حساب کنین.

پی‌نوشت2: می‌خواستم اعلام حیات کنم، وگرنه کلی چیز دارم که بگم و آموزش Power BI و Tableau که قول دادم بنویسم راجبشون! پس فعلا غیابم رو عفو کنید که تابستون تو راهه و قراره بترکونیم!




دوره مجازیکنکور۱۴۰۲کنکور کارشناسی ارشد
وارنینگ!! در عمق تاریک قلبم یک بستنی درحال آب شدن است!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید