یه فکری کردم !
میخوام یک آگهی بدم به همه ی روزنامه هااا....
راستی کسی الان روزنامه میخوانه !؟
چطوره یه آگهی به تلویزیون بدم !؟
یا ....؟
اصلا چه فرقی میکنه هر جایی میتونم اعلامیه چاپ کنم و بزنم ، این بهتره .
بنویسم :
نیازمندیهاااااا :
به تعدادی ، نه حتی یکی ، برادر نیازمندم ...
برادری که مثل کوه پشتم بايستد!
برادری که گاهی بنشید ور دلم و اشکم که چکیده روی صورتم را پاک کند !
مهم نیست دستهایش زبر باشد ...
برادری که در مواقع سخت بگوید تو کاریت نباشد بسپارش به من جان خواهر ....
برادری که نصف شب یا هر وقتی که دلت خواست بهش زنگ بزنی و بگوید الان میایم نگران هیچ مباش ...
برادری که تو خیابون پنچر کردی یا حتی تصادف اولین نفر به ذهنت برسد که برای کمک بیاید ....
برادری که وقتی بغض کردی ... ، بگوید یادت هست باهم چقد کل کل میکردیم تو جیغت در میومد و کتکم میزدی اما من بازم تکرار میکردم ...
یه چیزی سر هم کند که من یادم برود و انقدر بخندیم که دل درد شویم ...
نیازمند برادری هستم که نگران موجودی کارت بانکی ات نباشی ، بگوید بی خیال روی من حساب کن ....
برادری که وقتی دلم گرفت ، دلم یخ کرد ، دلم پوکید ، روی گرمای وجودش حساب کنم ....
شماره خودم را زیر آگهی میزنم ...
تلفنم که زنگ خورد با ذوق بگویم بله و کسی آن طرف گوشی بگوید
همچین برادری پیدا نمیشود ...
نگرد نیست ....
گشتم نبود ...
اینها خیالات است ....
یه برادر فقط فوقش بتواند پشتت در بیاید ...
راستی همچین دنیای خواهر و برادر گونه وجود ندارد ؟؟؟
کاش من هم حسش میکردم ،