من كسی نيستم.تو كيستی؟اگر تو همانند من،كسی نيستی.پس با هم دو كَسيم.مبادا به كسی بگويی.و چرا كه آنان كسی هستند،ما را تاب نمی آورند.چه ملالت بار است كسی بودن.اگر كسی نباشی.همه كس هستی.(اميلی ديکنسون)
جمع اضداد!
باباش برج ساز بود.خودش کارخونه کارتن سازی داشت.پولدارا دنبال برج های باباش بودند،کارتن خوابها،دنبال کارتن های خودش!
خیاط درجه یکی بود،ولی لباس و شلوارای خودش رو از مغازه می خرید.می گفت:«اینجوری به صرفه تره!»
شاطر نون بربری بود،توی نون لواشی کار می کرد.برای خونه خودش،می رفت توی صف نون سنگک!
مزرعه چند هکتاری خشخاش داشت،ولی یکبار هم لبش به وافور نخورده بود.سیگارم نمی کشید!
عموش قاچاقچی بود،باباش سارق مسلّح،ولی خودش برای پلیس شدن تلاش می کرد!
پدرش، اصولگرا و مادرش،اصلاح طلب بود،عاقبت خودش وزیر دولت تدبیر و امید شد!
سه دوره متوالی،نفر اول مسابقات رالی شد،ولی شغل اصلیش رانندگی کمباین بود!
برای هزار نفر خونه ساخته بود،ولی برای خودش دنبال خونه اجاره ای می گشت!
مجری رادیو X بود ولی موج رادیوی ماشینش رو روی رادیو Y تنظیم می کرد!
کارگر کارخونه لاستیک X بود ولی فقط لاستیک Y می نداخت زیر ماشینش!
خودش از بس خورده بوده دل درد داشت،برادرش از بس نخورده بود!
طرفدار پر و پا قرص تیم فوتبال X بود ولی برای تیم Y بازی می کرد!
از پوکی استخوان رنج می برد.بازنشسته کارخونه شیر پاستوریزه بود!
باباش جنگل بان بود،ولی خودش،هفت تا کوره تولید زغال داشت!
باباش محیط بان بود،ولی خودش،شکارچی درجه یک!
گاوداری هزار راسی داشت،ولی گیاهخوار بود!
...!

مولوی:پس بنای خلق بر اضداد بود؛لاجرم ما جنگییم از ضر و سود
دو مطلب قبلیم:
آخرین مطلب منتشر شده در چالش«حال خوبتو با من تقسیم کن»:
برای جزیره تنهایی تون چه کتابی انتخاب می کنید؟
دوست خوبمون «آ.ذ.ر.خ.ش-ع.ز.ی.ز.ی»توی این پُست نوشته:«منظور از جزیره تنهایی، اینه که اگه خواستین توی یه جزیره تک و تنها زندگی کنین و فقط حق بردن یه کتاب داشته باشین،اون کتاب چی هست؟»و وعده داده که پس از یک ماه،پستی در مورد این کتابها بنویسه.مطمئنم پست خوبی می شه. مخصوصاً برای کتاب بازها.
حُسن ختام:شعری زیبا از مرحوم قیصر امین پور عزیز با صدای خودش:
روزتون بخیر
جالبه ، ادمی و این همه تضاد، چرا واقعا؟!
وقت شما هم به خیر
واقعاً برای بنده هم خیلی سواله که چرا آدمیزاد اینقدر پیچیده و متنقاضه؟
ممنون که وقت گذاشتید برای خوندن مطلب و ارائه نظر.
چه موارد جالبی. واقعا هم همینطوره. فکر کنم همه همینطور باشن و موارد اینچنینی داشته باشن.
یه فیلم قدیمی بود به اسم تاراج، جمشید هاشم پور(آریا) بازی می کرد. حتما یادتونه. اونم جمشید آریا قاچاقچی مواد بود اما پسرش که معتاد شد...
آقا دست شما درد نکنه که در مورد پست منم نوشتین و خوشحالم که مورد توجهتون بوده. فقط اگه محبت کنین اسم و فامیلمو با نقطه از هم جدا کنین ممنون میشم. برای پیدا نکردن اسمم توی سرچ گوگل اینکارو می کنم. شرمنده
آخر هفته خوبی داشته باشین
بله کم و بیش همه مون از اینجور تناقضات داریم.
فیلم تاراج رو چند باری دیدم.این فیلم رو دوست داشتم مخصوصاً موسیقیش رو.
خواهش می کنم.حداقل کاری بود که می تونستم برای حرکت خوب شما انجام بدم.
اسم و فامیل رو هم طبق فرموده تون اصلاح کردم.ببخشید حواسم به این قضیه نبود.
براتون آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم.
ورزشکار نبود ولی ورزشکارها را دوست داشت
بله این قصّه سر دراز دارد....
من هیچکدوم را نشناختم این ها اشاره به ادم های واقعی بود یا ساختگی بود در حد یه مثال که بله شاید همچین ادم هایی هم باشند؟
این آدما واقعی اند،کنارمون دارند زندگی می کنند.اگر کمی حواسمون رو جمع کنیم می تونیم حتی صدای نفس هاشون رو هم بشنویم.
دم شما گرم از بابت همراهی های خوبتون.
نتیجه ش برای من؛(فکر کنم قصه ی زندگی م رو بخوام این مدلی رقم بزنم.) سلامت باشید.
ممنون از ابراز محبّتتون
زندگی همه مون کم و بیش همین مدلی رقم می خوره و هر کدوممون-خواسته یا نخواسته-به نوعی به این تناقض ها،مبتلاییم.
امیدوارم که خوب باشید :)
فارق از متن و محتوای خوبی که داشت معماری مثلثیش منو شیفته خودش کرد!
اینکه جملات از بالا به پایین کوتاه میشن...
دیگه آخراش گفتم الان میره تو فاز الف لام میم و اسرار دستاندازی که تموم شد متن متاسفانه :))
دم شما گرم
من هم یه دفعه تو یه کبابی دیدم ظهر همهی کارگرهاش نشستن دور هم دارن با ولع پیتزا میخورن!
ممنون از نظر لطفتون.
می بینید آقا.برخی فکر می کنند این چیزهایی که نوشتم ما به ازای واقعی ندارند!
سپاس که مطلب رو خوندید و نظر جالبتون رو برام نوشتید.
اسمش مهم نیست.هر اسمی که خواستید روش بذارید!
ممنونم از بابت اینکه مطلب رو خوندید و نظرتون رو برام نوشتید.
بسیار سپاس گذارم بابت اظهار لطفتون :-)
عنوان هوشمندانه رو برای پستت انتخاب کردی، چرا که واژه ی "جمع اضداد" کاملا چِفّتِ تکنیک "کاریکلماتور" هستش.
ممنونم از حُُسن نظر جنابعالی.