پس از خواندن این مطلب شکاف ها را بهتر و دقیق تر خواهید دید و نسبت به شکاف ها حسّاس تر خواهید شد.
یک هنرمند داریم که به همان راهی می رود که بقیه هنرمندان رفته اند.ولی یک هنرمند داریم که به یکباره به راهی که هنرمندان پیش از او رفته اند پشت می کند و سقف فلک را می شکافد و طرحی نو در می اندازد. حتی اگر کسی از شکافتن سقف فلک و در انداختن طرح نو او،خوشش نیاید.حتی اگر بد و بیراه بشنود.
تا قبل از لوسیو فونتانا فقط و فقط بر روی بوم،نقاشی می کشیدند.ولی او به جای کشیدن یک نقاشی محض بر روی بوم.بوم را رنگ کرد و بعد با یک تیغ یا چاقوی تیز بر روی آن یک یا چند شکاف ایجاد کرد.
شاید خیلی از هنرمندان زمان او صدایشان درآمده باشد که یا ایهاالناس هنر نقاشی بر باد رفت.بیایید و این هنر گرانبها را از دست این مرد دیوانه نجات دهید!
امّا شاید چند نفری هم او را تمجید کردند و گفتند خدا پدر او را بیامرزد که با تیغ کشیدن روی صورت بوم، باطن بوم را برای مردم آشکار کرد.ورای بوم را به مردم نشان داد.نگذاشت مردم صورت بوم را ببینند و از معنای بوم غافل باشند.
بارها در مورد آثار خاص او فکر کرده ام و برای دل خودم به حدس و گمانهایی هم رسیده ام:
با سیری در آثار هنری او می توان دریافت که او هر چه به انتهای عمرش رسیده،بیشتر و عمیق تر به سمت این شکاف ها رفته است:
ناگفته نماند که فونتانا فقط روی بوم نقاشی شکاف ایجاد نمی کرد.او تقریباً به جز بدن خودش و مردم(!)،هر چیزی که دم دستش می رسید را می شکافت!
به آثار او نگاه کنید و اگر خواستید،شما هم حدس و گمان های خود را بنوسید:
لوسیو فونتانا در آرژانتین متولد شد و در ایتالیا درگذشت.شاید او اگر در کشور ما زندگی می کرد،هیچ کس نگاه هم به آثارش نمی انداخت.شاید در یک استندآپ کمدی،مورد تمسخر هم قرار می گرفت.شاید می گفتند اگر کمال الملک و فرشچیان، نقاش هستند و اگر علی اکبر صنعتی مجسمه سازه،این بنده خدا باید برود بوق بزند.ولی در کشور ایتالیا کلّی او و آثارش را تحویل گرفتند و به او و آثارش احترام گذاشتند و می گذارند.چه زمانی که زنده بود و چه امروز که نیست.الان که پنجاه سال از مرگ او می گذرد،می توانستند بگویند آثار او در زمان خودش خوب بوده و امروز بوی کهنگی می دهد.ولی این را نگفتند و هنوز هم می توان مجسمه های او را در بهترین و زیباترین جاهای ایتالیا،مشاهده کرد.دست را زیر چانه گذاشت و در موردش فکر کرد:
شاید هیچ زمانی شاهد چنین شکاف های عمیقی در جان و روح بشریت نبوده ایم.در سراسر دنیا،شکاف فکری. شکاف فرهنگی.شکاف سیاسی.شکاف اقتصادی.شکاف دینی.شکاف...همه به اوج خود رسیده است.خیلی دلم می خواست بدانم اکنون اگر فونتانا زنده بود و می خواست شکافی را طراحی کند.بر روی چه چیزی؟با چه طول و عرضی؟و با چه عمقی طراحی می کرد؟
تمام مطالبی که در هفته گذشته منتشر کردم(به ترتیب استقبال و جلب نظر):