خب، توی حوزه بیشتر زبان عربی و فقه و اصول یادمون میدن، فقه و اصولی که حتی فکرش رو هم نمیتونید بکنید چه قدر ریزهکاری داره و چه احکامی وجود دارند که فقهای قدیم بهشون معتقد بودند و فقهای جدید بنابر تغییر و تحولاتی که در علم اصول فقه به وجود اومده، الآن اون فتوا رو ندارند.
یکی از کتابهایی که طلبهها سه سالی توی حوزه باهاش درگیرند، کتاب اللمعة الدمشقیه است، کتابی که یکی از فقهای بزرگ به نام «محمد بن جمال الدین مکی عاملی» توی قرن هشتم نوشت. فقیهی که به دلیل تهمتی که بهش زدند، یک سال زندانیش کردند و بعد به شهادت رسوندنش، شهادتی مظلومانه که شیخ حر عاملی درباره چگونگی شهادت وی مینویسد: «شهید اول را با شمشیر کشتند، بعد بهدار آویختند، سپس سنگسار کردند و جنازهاش را سوزاندند.»
کتاب اللمعة الدمشقیه را یکی دیگر از فقهای بزرگ به نام «زین الدین بن نورالدین علی بن احمد عاملی جُبَعی» مشهور به شهید ثانی شرح کرده که اسم کتابش «الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة» است. متاسفانه این فقیه بزرگ را هم شهید کردند. او قبل از شهادتش رؤیایی دیده بود:
شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی، پدر شیخ بهایی میگوید: روزی بر شهید ثانی وارد شدم و او را متفکر یافتم. او در خویشتن فرو رفته بود. علت این حالت را از او جویا شدم. به من گفت: برادرم! چنین میپندارم که من دومین شهید باشم، زیرا در عالم رؤیا سید مرتضی علم الهدی را دیدم که مجلس ضیافتی تشکیل داده و علماء و دانشمندان امامیه و شیعه در آن شرکت داشتند. وقتی من وارد مجلس شدم، سید مرتضی از جا برخاست و به من تهنیت گفت و دستور داد که در کنار شهید اول بنشینم.
قضیه شهادت شهید ثانی هم این طور بود که جمعی از سنیان به رستم پاشا وزیر اعظم سلطان سلیمان گفتند که شیخ زین الدین [شهید ثانی] ادعای اجتهاد دارد و بسیاری از علمای شیعه به نزدش میروند و کتابهای امامیه را از او فرامیگیرند و قصدشان از این کار تبلیغ شیعه است. از این رو، رستم پاشا کسانی را برای دستگیری شهید، که آن هنگام در مکه بود، فرستاد. بدین طریق، او را در مکه دستگیر کردند و به استانبول بردند و بدون اینکه او را نزد سلطان ببرند کشتند. آنها جسدش را سه روز رها کردند و سپس به دریا انداختند!
خب، بیش از این کش ندهیم، خلاصه مطلب آن که ما سه سال کتاب لُمعه میخوانیم که شهید اول آن را نوشت و شهید دوم آن را شرح «مزجی» کرد. شرح مزجی یعنی این که وسط کلمات یکی دیگه کلمات خودتون رو تزریق کنید.
سال پنجم حوزه، باب متاجر خوانده میشود. متاجر یعنی «تجارت کردن» یا «چیزهایی که با آن تجارت میکنند». توی این باب بحث میشه که چه تجارتهایی حرام و واجب و مستحب و مکروه و مباحه و چه چیزهایی تجارت باهاشون حرامه یا مکروهه یا مستحبه.
خب حالا بعد از این همه مقدمه که امیدوارم خستهتون نکرده باشه، میرسیم به اصل مطلب، به این جا که چه قدر کارهایی وجود داره که حرامند و به راحتی در جمهوری اسلامی انجام میشن.
اولیش: خرید و فروش سگ
یک بخشی در متاجر به این پرداخته میشود که نباید با چه اجسامی تجارت و خرید و فروش کرد. یکی از این اجسام که بهشون «اعیان خارجی» میگن جناب سگ است:
و اما آن چه هست:
دومیش: آلات لهو
سومی و چهارمیش: صلیب و وسایل قمار
خب اون وسطها که شهیدین دارند این مسائل رو میگن، به یکسری کارهایی که حرام هستند هم اشاره میکنند مثل چی؟
پنجمیش: مجسمهسازی
مجسمهسازی حرام است به شرطی که این اشیاء دارای روح باشند.
فتواهای اکثر فقهای الآن درباره ساخت مجسمه حرام بودن آن است:
ساختن مجسمه انسان يا حيوان، به صورت نيم تنه و يا برجسته روى ديوار چه حكمى دارد؟
امام خمینی، بهجت، سيستانى، فاضل، مكارم و وحيد: تفاوتى بين مجسمه كامل و ناقص نيست و هر دو اشكال دارد.(یعنی حرام است)
آيات عظام تبريزى و صافى: ساختن مجسمه آنها به صورت ناقص، اشكال ندارد.
آيةاللَّه نورى: ساختن مجسمه در صورتى كه براى هدف عقلايى باشد و اسراف محسوب نشود، جايز است و در اين امر، تفاوتى بين مجسمه كامل و ناقص نيست.
آيةاللَّه خامنهای: به طور کلی ساخت و خرید و فروش مجسمه مانعی ندارد.(منبع: هدانا)
ششمیش: غناء
کنسرت حتما مقولهای برای تفکر و قرب الهی است و لهو و لعب قطعا بیمعناست. خوانندگان وطنی اکثرا مهمان صدا و سیما و برنامههایی مثل دورهمی و خندوانه هستند و این که خیلی چیز عادی است. غناء یعنی موزیکی که مناسب مجلس لهو و لعب باشه یعنی همون مجلسی که داخلش گناه انجام میشه و انسان رو به شیطان نزدیک میکنه!
هفتمیش: یاد گرفتن و یاد دادن سحر
هشتمیش: آموزش و یاد گرفتن شعبده
نهمیش: قماربازی
سایت قمار و بت که تا دلتون بخواهد هست و آموزش و تبلیغش هم که هست، البته در این سایتها فیلتر هستند ولی نمیدانم چطور به راحتی از حساب بانکی ایرانی میشود پول به حساب سایت منتقل کرد و فیلتر شکن هم به وفور یافت میشود. در واقع فیلتریگ در ایران یک شوخی مضحک است.
در همین ویرگول میتوانید تبلیغ بازی انفجار را مشاهده فرمایید.
دهمیش: زن زینت مردانه و زن زینت مردانه کند
یازدهمیش: فریب با آرایش
آن چه عیان است به بیان محتاج نیست!
دوازدهمیش: اجرت گرفتن بر کارهای واجب
البته این اشخاص مثل قاضیها باید از بیتالمال تأمین شوند که تأمین هم میشوند.
سیزدهمیش: اجرت گرفتن بر زنا و لواط
چه بگویم؟ بخواهم بگویم جمهوری اسلامی، اسلامی نیست که هزینه است، بخواهم بگویم اسلامی هست با این همه بیاسلامی چه کنم؟
جمهوری اسلامی، اسلامی هست و نیست به من ربطی ندارد اما خوب میدانم آزادی در جمهوری اسلامی یک اصل مسلم است و الا اگر میخواست تمام احکام اسلامی اجباری باشند که باید تمام اینها کاسه و کوزه و بند و بساطشان را جمع میکردند.
در جمهوری اسلامی مردم آزادند ولی تا حد معینی، شاید هیچ کشوری به قدر جمهوری اسلامی مردم این قدر آزاد نباشند، شاید در حجاب همچنان قوانین اسلامی آن هم صوری حاکم باشد و الا باز آن چه در کوچه و خیابان میبینیم این است که همین حجاب هم چنان پا بر جا نیست و کسی به کسی کار ندارد.
میخواهید یک تصویر از استریمهای آپارات هم بگذارم تا خانمهای بیحجاب را ببینید که آنلاین در رسانه داخلی بازی میکنند یا آدمهایی که تصاویر نیمه برهنه از خودشان در توییتر به اشتراک میگذارند و باز هم جمهوری اسلامی کارشان ندارد.
قد تبین الرشد من الغی، همانا مسیر رشد از غی جدا شده، ما در آخر الزمان هستیم و هر کس میتواند مسیر کمال یا تباهی خودش را انتخاب کند و ما هزاران فرسنگ با دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی فاصله داریم.
ممنونم مطالعه کردید، از نظر دادن و بحث کردن دریغ نکنید.