آتش به اختیار فرمانی نظامی است که فرمانده در آخرین حرف خود به سربازان میدهد، زمانی که سربازان در خط مقدم باشند و نتوانند با مرکز ارتباط داشته باشند و بین مرکز فرماندهی و سربازان اختلال ارتباطی پیش بیاید فرمانده دستور میدهد تا همگی آتش به اختیار باشند و خود مختار و با تکیه بر قدرت فکری خودشان از سنگرها حفاظت کنند.
برخی افراد خیال کردهاند که، چون این کلید واژه مقام معظم رهبری اقتباس شده از مسائل نظامی است حتما باید در مسائل فرهنگی خشونت به خرج دهند. این فرمان هرگز به معنای رفتار بی ضابطه و ضعیف نیست. تغییرات فرهنگی امری است که نیاز به صبر زیاد و برنامه ریزی دقیق و طولانی مدت دارد، به همین خاطر نمیشود با خشونت و گاز انبری مسئله فرهنگ را پیش برد و این کار تنها باعث میشود تا نتیجه عکس بگیریم.
استفاده از واژههای نظامی و تشبیه آن در مسائل فرهنگی در بیانات مقام معظم رهبری سابقه داشته و تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی و جنگ نرم نیز از این گونه عبارات هستند.
وقتی نهادها برای فرمان آتش به اختیار به میدان نیامدند
چه زمانی فرمان آتش به اختیار صادر میشود؟
زمانی که نهادهای فرهنگی رسمی و دولتی دچار اختلال شدهاند، وظیفه نیروهای خودجوش است که وارد شوند و عالمانه و عاقلانه عهدهدار فرهنگ شوند.
در ادامه چند نهادی که دچار اختلال هستند را ذکر میکنیم:
۱- وزارت ارشاد
وقتی هیچ گونه اندیشه راهبردی پشت سازمان سینمایی ایران نباشد این طور میشود که پرفروشترین فیلم سال ۱۳۹۸ فیلم ضعیف و سخیف هزارپا میشود که پر از شوخیهای جنسی است و جانبازان جنگی را به بدترین نحو به تصویر میکشد که دغدغهشان گرفتن سیگار است.
به راحتی در فیلم سمفونی نهم کلمات همجسنبازی مردانه به کار برده میشود و فیلمی مثل خانه پدری که جامعه سنتی ایرانی اسلامی را نشانه گرفته، اجازه اکران میگیرد و از آن طرف فیلم خوبی مثل "دیدن این فیلم جرم است" که مشکلات کشور را فریاد میکند، توقیف میشود. تهیه کنندهاش میگفت به ما گفتهاند اصلا شما به چه حقی فیلم ساختهاید؟
اگر چه سپاه و موسسه اوج نبودند، همین چند فیلم خوب و متوسط را هم سالیانه نداشتیم. بماند فیلمی هم که درباره عبدالمالک ریگی ساخته شد، داستان ملودرام فیلمفارسی گونه داشت و فیلمی برای ریگی بود نه علیه او! جای آنکه بگوییم اختلال نهادها بهتر است کلمه ستون پنجم را گاهی به کار ببریم. مافیای قدرتمند پشت سینما و موسیقی به گونهای است که اگر هم هنرمندانی انقلابی کار خوب تولید کنند، دیده نمیشود و بایکوت میگردند.
در ضعف سازمان سینمایی همین بس که جشنواره فجر که قرار بود تا صادر کننده پیام انقلاب به جهان باشد، حالا سالی نهایتا یکی دو فیلم خوب و متوسط دارد و مابقی بدبختی و فقر را در صورت مردم داد میزنند و بیش از پیش بذر ناامیدی را میپاشند.
سلبریتیهای بی اعتقاد به دین و اسلام در هر موردی که تخصص ندارند، دخالت میکنند تا حدی که اسرائیل به فارسی با ترانه علیدوستی و مهناز افشار همصدا میشود و جشن حافظ هم میشود محل شوی لباسشان.
۲. بسیج
بسیج یکی از مهمترین الگوهای ساختاری فرهنگی در کشور باید باشد، کار تشکیلاتی شکل بگیرد و از تکه تکههای به هم نچسبیده که بیشتر نقش تیر در تاریکی دارند، باید جلوگیری به عمل آورد. این تشکیلات مهم بیش از گذشته نیاز به آموزشهای سازماندهی شده و هدفمند دارد.
وقتی نهادها برای فرمان آتش به اختیار به میدان نیامدند
بیبرنامه بودن در عصر جنگ فرهنگی یعنی بدون سلاح برای فتح خرمشهر تلاش کنیم و بدون نقشه جنگی برای رهایی حصر آبادان اقدام نماییم که این مهم چیزی جز از دست دادن نیروهای خودی نخواهد بود و ریزش بیش از اندازه جای خود را به رویش خواهد داد.
۳. وزارت ارتباطات
بزرگترین عامل فعلی تخریب فرهنگ ما رها کردن اینترنت است. سالهاست که مطالبه رهبری روی زمین مانده و کاری برای شبکه ملی اطلاعات نمیکنیم. تلگرام با هزار پیگیری فیلتر میشود، ولی فیلتری که فقط بازار فروشندگان پراکسی را گرم میکند.
اگر چه پیامرسانهای داخلی متعددی میسازیم، اما وزارت ارتباطات پهنای باند مناسب نمیدهد. همین میشود که پیامی که در ایتا میفرستیم یک هفته بعد به دست مخاطب میرسد. به راحتی سایتهای پورنوگرافی در دسترس وجود دارد، اینستاگرام رهاست، نظارتی روی محتوا صورت نمیگیرد و در این محیط هر کسی، هر طور خواست رفتار میکند.
این میشود که الگوی نسل جوان ما امثال ملیجکهای رها شده در بازار داغ خودنمایی میشوند، اگر نیروهای آتش به اختیار بتوانند مشکلات کشور را به گفتمان عمومی و مطالبهگری مردمی بکشانند، بسیاری از مشکلات قابل حل است. ما متاسفانه هنوز در مرحله تشکیل دولت اسلامی ماندهایم و دلیل اصلی نیز وجود مدیرانی است که جز بستن بار خود و خاندان خود وظیفه دیگری در جریانات فرهنگی ندارند