جیـــــــــــــم
جیـــــــــــــم
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

باطله: تخیل ـ جنون و این ثانیه لعنتی!

لحظه: الان.

چندین ساعت هست که تو یک ثانیه لعنتی گیر افتادیم و هزار تا سوال جلومون رژه میرن! سوالاتی که تو شرایط عادی جوابش جزو بدیهیات تلقی میشه؛ ولی الان حتی از فکر کردن به جوابش هم ترس داریم.

معلوم نیست؛ خوشبختانه احتمال این هست که به جنون رسیده باشیم و این ثانیه لعنتی فقط یک توهم طولانی باشه! کاراکتر های این توهم همه ساخته ذهن خودمون هستند و اتفاقات هم به همین واسطه هیچ مرزی برای اغراق پیدا نمی کنند.

تخیل ـ جنون و این ثانیه لعنتی!

هیچ چیز پوچ تر از اُمید نیست. نمی تونم قبول کنم که امید مرده! اتفاقا زنده است و کثیف ترین لباس خودش رو پوشیده. بوی تعفنش همه جا رو گرفته ولی هیچکس نمی خواد بهش اشاره کنه. اُمید خائن ترین کاراکتر این توهمه.

خشم ـ اشک ـ خون سه تا عنصر اصلی این توهمن! فقط اشک می تونه بالاخره تموم شه ـ اینجا خون هر لحظه بیشتر میشه ولی راکده! خونِ زدنِ رگ نیست! یه لخته است که لحظه به لحظه بزرگتر میشه. بوی شرم میده و همین شرم خشم رو تبدیل به فریاد می کنه.

لخته اینقدر بزرگ شده که خشم بازیگر اصلی این توهم میشه، ولی خشونت هنوز جنبه مشخصی نداره. هنوز معلوم نیست بدمنِ این توهمه یا نه. هیچکس آروم نیست و آروم بودن بدترین انتخاب ممکن تو این جنونه!

باید به این جنون تن داد؟ باید در این جنون حل شد؟ هنوز تو همون یک ثانیه لعنتی هستیم و معلوم نیست کی ازش در بیایم... اصلا دست خودمونه؟ اجازه داریم از این یک ثانیه خارج بشیم؟

یا محکوم شدیم به این ابدیت؟ معلوم نیست. اما همین احتمال، که این ثانیه فقط و فقط جنونه آرامش بخشه! و این تضاد معنی بخشه!



شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید