این سوالی است که همه ما حداقل یکبار از خودمان پرسیدهایم. زندگی سادهتر از آن چیزی است که در ذهن خود میسازیم. بعضی فکر میکنند اولین شغل آنها قرار است سرنوشت تمام زندگیشان را مشخص کند. . اما اگر از افراد موفق دربارهی اولین شغلشان بپرسید، بلافاصله میخندند.
در مسیر یافتن شغل مناسب، اشتباهات بسیاری ناشی از عدم شناخت کامل خود خواهیم داشت. این اشتباهات ما را تا رسیدن به جایگاه اختصاصیمان، یعنی موقعیتی که در آن بهترین و خوشحالترين هستیم هدایت میکند. اما بزرگترین اشتباه ماندن در شغلی است که مناسب ما نیست و در آن “مسیر پیشرفتی” برای خود متصور نمی شویم.
این سوال که “آیا مسیر شغلی که انتخاب کردهام با من و اهدافم همراستا است؟” کار چندان پیچیدهای نیست. تنها کافیست همواره با خودمان صادق باشیم و به نشانههای اطرافمان توجه کنیم. قطعا به درستی زمان و مسیر حرکت را خواهیم فهمید. اما ما عموما ترجيح ميدهيم سکوت کنيم، بهویژه هنگامی که بیان حقایق ما را مجبور به حرکتهای بزرگ و صرف هزینه و زمانهای زیاد برای تغییر بخش بزرگی از زندگی میکند. در ادامه توصیههایی داریم برای كسانی برای اولین بار به دنبال شغل هستند.
قبل از این که جست و جو برای شغل را آغاز کنید، ابتدا این موضوع را تعیین کنید که در این مرحله از زندگی به دنبال چه هستید و چگونه میخواهید سطح زندگی تان را ارتقا دهید. باید از خود بپرسید که چه چیزی در زندگی ارزش دارد و برای رسیدن به کدام هدف باید جنگید. آیا حقیقتا به دنبال یک شغل چالشی هستید؟ درایت و ابتکار عمل خود را بسنجید. آیا فردی عملگرایید یا دوست دارید وقت خود را به همراه دوستان سپری کنید؟ آیا به دست آوردن پول انگیزه اصلی شماست؟ به این سوالات به دقت پاسخ دهید: زیرا هر یک از این پاسخها شما را به سمت شغلی متفاوت سوق خواهدداد.
چرا برخی فکر میکنند اولین شغل آنها قرار است تعیینکننده سرنوشت تمام زندگیشان باشد؟ این سوالی است که احتمالا بعد از تصمیم به ترک یک کار و شروع یک کار جدید حتما از خود پرسیدهاید. اولین شغل، قرار نیست تمام سرنوشت ما را تعیین کند. بنابراین سراغ کسانی بروید که بیش از ده سال است کار میکنند و از آنها بپرسید که ده سال پیش، میدانستند که هماکنون دارای چه موقعیتی خواهند بود؟ اکثر آنها به شما پاسخ منفی خواهند داد. کسی که امروز یک شرکت فروش و نگهداری تجهیزات پزشکی دارد، فکر میکرده قرار است مشغول درمان مردم باشد.
کسی که امروز کارشناس تحقیق و توسعه یک شرکت تولیدی است، میخواسته به بازرگانی خارجی مشغول شود. کسی که امروز سفرهای بینالمللی متعدد میرود و مشغول بازرگانی است، سالها پیش کارش را به عنوان کارمند حسابداری در یک شرکت کوچک آغاز کرده. مدیر عاملP&G (که یک غول اقتصادی است و محصولاتی مانند تیغ ژیلت، خمیردندان کرست، براون، پمپرز و. . . را تولید میکند) میخواسته معلم تاریخ شود و البته زندگی واقعی کاریاش را با شش سال خواربار فروشی آغاز کرده است. بنابراین، برای یافتن بهترین شغل تلاش کنید، اما به خاطر داشته باشید که آنچه بیش از «نخستین شغل» مهم است، «نخستین آموختههای شما در محیط کار» است.
اگر انتظار داشته باشید كه وارد یك دنیای زیبا بشوید، احتمالاً به زودی دلسرد و مایوس خواهید شد. دنیای كار هم مثل دنیای واقعی است. زشتیها و زیباییهای خود را دارد و تنها كاری كه از دست ما برمیآید این است كه بكوشیم ما بخشی از زشتیهای آن نباشیم. پس فراموش نکنیم که هیچ شغلی، به صورت کامل ایدهآل نیست. بلکه برخی شغلها خوب هستند. خوب به معنای اینکه «مزایای آنها» به معایب آنها میچربد.
در شغل اول، به «فرصت رشد شغلی» بیشتر از رشد شغلی فكر كنید. حتماً شما هم این اصطلاح را شنیدهاید كه «كار من، فرصت پیشرفت ندارد» یا اینكه «اینجا آنطور كه باید پیشرفت نمیكنم». این حرفها، درست یا نادرست، نباید دغدغه یك «شغل اولی» باشد. پیشرفت شغلی در دو، سه سال اول، معنای خاصی ندارد. اگر هم وجود داشته باشد میتواند شبیه بالا رفتن از نردبان بازی مار و پله باشد، شركتی كه شما را به سرعت بالا ببرد، دیر یا زود جایی از طریق دهان ماری دیگر، شما را به خانه نخست بازی خواهد فرستاد! اما به رشد شخصی فكر كنید. در آنجا چه كسانی را میبینید؟ آیا كسانی هستند كه با دیدنشان، بتوانید رفتارهای بهتر و حرفهایتری را یاد بگیرید؟
آیا كسانی هستند كه بتوانید از آنها حرف زدن را یاد بگیرید؟ بله! اشتباه نكنیم. ما از دو سالگی حرف میزنیم، اما در چهل سالگی هم هنوز عمده ما برای درست حرف زدن و ارتباط برقرار كردن با دیگران و مدیریت یك جمع و گروه یا جلسه مذاكره، مشكلات و ضعفهای جدی داریم. آیا این فرصت را دارید كه افراد بیشتری را ببینید؟ چه به عنوان همكار و چه به عنوان مشتری. آیا شغل اول شما، به شكلی هست كه در شما انگیزه یادگیری و مطالعه و شب بیدار ماندن و آموختن مهارتهای جدید را بیدار كند؟
در كل، به خاطر داشته باشیم كه زندگی ما را «رویدادهای خاص» نمیسازند، بلكه «روندهای پیوسته و طولانی» شكل میدهند. زندگی راهحلهای میانبر برای هیچكس ندارد و به قول آن ضرب المثل معروف، تونلی كه برای فرار در كف زندان حفر میكنید، اگر كوتاه باشد، شما را به جایی بهتر از سلول مجاور هدایت نخواهد كرد. یادمان باشد كه به راهنماییهای همه توجه کنیم و از دانش همه استفاده كنیم، اما خاطرمان هم باشد كه در نهایت، این ما هستیم كه باید هر روز ساعتها در محیط كار خود باشیم و زندگی كنیم. خوشحالی و رضایت حاصل از كار كردن در محیطی كه دوستش داریم، بیشتر از لبخندی است كه پس از گفتن شغلمان در یك مهمانی، بر لبان یك غریبه ناشناس مینشیند. درنهایت یادمان باشد كه رفتار حرفهای و اخلاقی، شاید در كوتاهمدت سرعت پیشرفت ما را كند كند، اما در بلندمدت، جای پای محكمی برای ما درست میكند كه با تلاش و كوشش و مطالعه و هوشمندی، بتوانیم از آن پلهای برای پیشرفتهای بعدی بسازیم.