Hamed
Hamed
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

The Beginning At The End

از وقتی فهمیدم ک زور طبیعت بیشتر از زور اراده منه
نگاهم ب مسایل خیلی تغییر کرده.
قبل تر در مواردی سعی میکردم خودم یا دیگران رو قانع کنم ؛با هیجان از استدلال و فکر خودم دفاع کنم.هر فکری رو راحت توی ذهنم جا ندم.
روی ندونسته هام سرپوش نذارم و تقلا کنم برای تکمیل ندونسته هام .
اما
همه این خصوصیات ب مرور برام کمرنگ تر شدو تبدیل شدم ب یکی از همونایی ک همیشه برام سوال بود چطوری با خودشون کنار میان.
فهمیدم ک با خودشون کنار نمیان.
اهمیت نمیدن و فراموش میکنن.چرا ک انقد توی مشکلاتشون و منجلابی ک جامعه یا روزگار یا هر متهم دیگ ای براشون درست کرده فرو رفتن ک شنیده شدن صدای کم اهمیت این دسته از مسائل؛تقریبا ناممکنه.
تبدیل شدیم ب ی سری مرده متحرک ک از زنده بودن و زندگی ؛فقط تقلید نسبی نفس کشیدن رو اونم از طریق دود سیگار و حبس کردن اون هوا تو ریه هامون رو یادگرفتیم و هر لحظه با انجامش ب تمرین این تظاهر تکراری اقدام می‌کنیم.
کیفیت حال و آیندمون هر لحظه دستخوش تغییر میشه و چیزی ب اسم تورم دیواری شده بین مکان ذهنی ما و واقعیت پیش روی ما در آینده نزدیک و دور.
و از همه دردناک تر اینه ک این اتفاقات انقد تکرار شده ک تقریبا دیگ عادت کردیم و دایما سعی میکنیم در ورژن پایین تری از قبلمون با این شرایط مدارا کنیم.
گوشمون پر شده از اتفاقات منفی و تنها دل خوش کردیم ب معجزه و مدام ب بهتر شدن اوضاع فکر میکنیم و خودمون رو امیدوار میکنیم .
اگه ذره ای جسارت ب خرج بدیم و واقعیت رو ببینیم و هضم کنیم شاید ریسک پذیریمون رو بیشتر کنیم و تصمیم ب تغییر شرایط بگیریم و استراتژیی رو پیاده سازی کنیم.
هرچند احتمال موفقیت زیاد نیس ولی همون روزنه هم ارزش تلاش رو داره و نگاه انقلابی و آرمان گرایی می‌تونه رنگ واقعی تری از زندگی رو ب نمایش بگذاره و هدفی ک نتیجه میشه از این حرکت؛ می‌تونه الهام بخش و شروع کننده ی سری جنبش های انسانی دیگ بشه و در نتیجه شکل واقعی تری از زندگی رو بوجود بیاره و مارو از این کرختی و منفعلی خارج می‌کنه.
اگه زندگی واقعی تری تجربه کنیم مغزمون ب طور منظم تری دستور به ترشح هورمون های لازمه بدن رو میده و در نتیجه رفتار سالم تری رو میتونیم از همدیگه شاهد باشیم.
شاید اگه همچین اتفاقاتی بیفته درک واقعی تری از واژه زندگی پیدا کنیم و لذت کافی رو از زمانی ک بدون انتخاب و اختیار خودمون محکوم ب گذروندن توی این محیط هستیم رو ببریم و از زمین و زمان بخاطر اتفاقات بدمون ایراد نگیریم.
با جریان طبیعت همگام بشیم و با آغوش باز ب استقبال تجربه های جدید تر بریم.

کاش میشد بفهمیم ک چقد کوچیکیم تو جهان هستی
چقد ناچیزیم در برابر کاینات
فقط ی ذره معلق تو خلأ هستیم ک توی محیطی کروی شکل؛ ک از قضا جفت شدیم روی سطحش و درک شهودی نداریم از معلق بودنمون در خلأ .
ب اندازه ای احمق و جاه طلبیم ک حس می‌کنیم ک هر چیزی ک تا الان بوجود آمده برای ماست و قراره بهشون تسلط پیدا کنیم.
ماشین هواپیما موشک فضا نورد و... تولید میکنیم و خودمون رو بزرگ تر از چیزی ک هستیم جلوه می‌دیم .
در نهایت این کارها قراره به کجا ختم بشه ؟
مگ خبر داریم ک چقد دیگ قراره وجود داشته باشیم که این همه خودمون رو ب اب و اتش می‌زنیم ؟!
چندین دهه در تلاشیم ک چیزی رو ب دست خودمون خلق کنیم و از پیشبرد این هدف و نتیجه هاش خوشحالیم
در حالی ک همین مخلوق در آینده ن چندان دور قراره مارو نابود کنه و به ریشمون بخنده.
چرا باید چیزی رو بسازی ک خودتو نابود کنه؟!
این افکار و آرمان ها از کجا تو مغز محدود ما شکل میگیره؟
آیا بخشی از تکامله ک همه رو ب نابودی می‌رسونه تا قوی ترین ورژن مخلوق بوجود بیاد ؟
ایا ما در مرحله آزمون و خطا خدا هستیم ک آیا مخلوق محبوب اون هستیم یا قرارع چیزی جای مارو بگیره؟همونطور ک ما جای چیزایی قبل خودمون رو گرفتیم؟!
اگ خدا کامله پس از ابتدا باید بدونه ک کامل ترین چیه و اونو ایجاد کنه
آیا خلقت ما جهت سرگرمی اونه؟چ هدفی می‌تونه از خلقت ما داشته باشه ؟چرا اصلا باید در وهله اول خالقی وجود داشته باشه ؟چرا باید تو این کالبد انسانی توی این محیط فیزیکی با این محدودیت‌ها قرار بگیریم ؟
چرا هیچ چیزی مشخص نیست و ما باید با این همه چرا روبرو بشیم؟!
خستگی این سوالات عمری رو دوش ما بوده و قرار نیس رهامون کنه بنابراین باید شل کرد و لذت برد حتی ب غلط.??

غم وغصهشروعپایان نامهگریهخنده
https://t.me/jokesonu2 در تلگرام مارا دنبال کنید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید