Jooje_tighi
Jooje_tighi
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

الان مشاوره می‌دم!

در گوشه‌ای از زمین خدا یه مزرعه بود که توش چند تا گاو نر و ماده بود؛ اما بین نرها و ماده ها سیم خاردار کشیده بودند که یک وقت نرها غلط زیادی نکنند و روشون خیلی تو روی ماده‌ها باز نشه اما یکی از گاوها هر روز دورخیز می‌کرد و از سیم خاردار مزرعه می‌پرید اون طرف و مستقیم می‌رفت سراغ گاوهای ماده و برای اثبات نظریه‌های فروید سخت تلاش می‌کرد!

القصه یک روز وقت رفتن، سخت‌افزار(!) حیوون گیر می‌کنه به سیم‌خاردار و جا در جا کنده می‌شه.

گاوهای نر دیگه که همیشه شاهد غیبت چند ساعته‌ی مشارالیه بودند، وقتی دیدند او دیگر تحرّکی ندارد و برای پریدن به آن‌ور سیم‌خاردار تلاشی نمی‌کند، خیلی تعجب کردند. پیش خودشون گفتند نکنه تحقیقاتش در مورد نظریه‌های جنسی فروید به پایان خودش رسیده! این شد که بی‌خیال نشخوارشون شدند و دسته‌جمعی رفتند ازش پرسیدند تحقیقاتت به پایان رسید؟ گفت نه! پرسیدند پس چرا دیگه اونطرف‌ها نمی‌ری؟!

گاو کمی مِن و مِن کرد، بادی به غبغبش انداخت و گفت:"خب... تحقیقاتم داشت به جاهای خوبی می‌رسید که دستخوش تحریم‌های ظالمانه‌ی روزگار شد! برای همین الان دیگه فقط مشاوره می‌دم!"
عکس حضرت هگل در این مطلب صرفا تزئینی بوده و فاقد هرگونه ارزش افزوده می‌باشد!
عکس حضرت هگل در این مطلب صرفا تزئینی بوده و فاقد هرگونه ارزش افزوده می‌باشد!
هگلمشاوره تخصصی بورسمتن عالی برای بیوی پروفایلمشاورهداستان
«روباه چیزهای زیادی می‌داند، جوجه تیغی اما فقط یک چیز می‌داند، یک چیز خیلی مهم!» (آرکیلوکوس)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید