بهزعم لاکان، آنچه «امر واقع» (the Real) را بهوجود میآورد، از دلِ فرآیند همانندسازیِ ایگو (یا شکلگیریِ «من») بیرون میآید. این فرآیند، در ذات خود، نوعی تنش یا بنبست دارد که از درگیری میان نیروها و اهداف مختلفِ همانندسازی شکل میگیرد. به عبارت دیگر، امر واقع از همان جایی زاده میشود که تمایز میان این نیروها و اهداف مبهم، ناپایدار و مشکلدار است.
در دو شکلِ اصلیِ «من» که لاکان از آنها سخن میگوید – یعنی منِ آرمانی (idéal du moi / idealego) و آرمانِ من (moi idéal / egoideal) – یک گسست بنیادی وجود دارد که سرچشمهی امر واقع است. این گسست، میانِ دو ساحتِ خیالی (Imaginary) و نمادین (Symbolic) همانندسازی اتفاق میافتد. هر دو شکل «من» برای اینکه شکل بگیرند، باید دستکم تا حدی در چارچوب نمادین (زبان، قانون، ساختار اجتماعی) قرار گیرند؛ اما در عین حال هر دو به تصاویری از وحدت و تمامیت خیالی تکیه میکنند – تصاویری که از طریق مرحلهی آینهای (mirror stage) بهدست میآیند و بر پیکر گسسته و ناپیوستهی کودکِ پیشااودیپی نوعی تصویرِ کاذب از وحدت تحمیل میکنند.
به همین دلیل، در درونِ خودِ «منِ آرمانی» هم نوعی لغزش و دوگانگی وجود دارد: از یک سو، لذت و سرخوشی ناشی از احساسِ تمامیتِ آینهای، و از سوی دیگر، پرخاشگری و خصومت که در همان لحظه زاده میشود. این دوگانگی نشانهی غیبتِ چیزی است که لاکان بعدها آن را «امر واقع» مینامد – چیزی که نه در ساحت خیالی جای دارد، نه در نمادین، بلکه شکاف و بنبست میانِ آن دو را تشکیل میدهد.
در نهایت، هرچند لاکان مفهومِ «امر واقع» را بهصورت رسمی و دقیق در سالهای بعدی سمینارهایش تدوین میکند، اما ردّ و نشانههای آن از همان آغازِ اندیشهاش دربارهی رشدِ روانیِ کودک وجود دارد. از همان ابتدا، «امر واقع» در نظریهی او بهمثابهی نیرویی عمل میکند که بیثباتی، گسست و نوعی منفیّتِ بنیادی را در هستهی شکلگیریِ سوژه وارد میسازد.