Juliet
Juliet
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

قهوه

تو مثل قهوه سر صبح بودی .

طمع شکلات تلخی رو داشتی که مزش رو دوست داشتم ولی تلخ بود .

ساعت ها لبام ، گلوم مزه تلخی داشت ، یه روزایی پشیمون میشدم از خوردن اون شکلات ، حتی از خوردن قهوه ..

قهوه سر حالم میکرد ، بهم انرژی میداد ، خواب رو از سرم میپروند ولی تلخ بود ، گلوم رو اذیت میکرد ، معدم رو میریخت بهم ، گاهی از درد معده که مقصر قهوه بود چشمام اشکی میشد .

دلیل برای اینکه قهوه رو نخورم زیاد بود ، خیلی زیاد ، ولی .. دوسش داشتم .

مثل تو ، صدات ، خندهات و بغلت برام مزه خوبی داشت .

ولی ، رفتارت ، اخلاقت ، بی اهمیت بودنت ، نادیده گرفتن من خیلی تلخ بود ، تلخ تر از قهوه و شکلات سر صبح .


تو قهوه سر صبح تمام لحظات زندگی من بودی .

قهوهچشاتخنده
من يک مهاجرم، از رويايى به رويایى ديگر:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید