امپراتوریها ظهور میکنند، تمدنها سقوط میکنند و یک فرهنگ دیگری را در خود فرو میبرد. این چرخه دنیاست... گاهی اوقات شیوههای زندگی بهبود مییابند، گاهی نه. اما روند تغییر عظیم است و - معمولا - غیرقابل توقف.
در این داستان، شیوه زندگی اُسیانی Ossian در حال محو شدن است و روش داچنی Dachen جای آن را میگیرد و آرِن Aren با این موضوع مشکلی ندارد. حتی زمانی که والدینش به خیانت متهم میشوند، او از حاکمیت حمایت میکند و اصرار دارد که اشتباهی رخ داده است... که همین باعث دستگیری او و بهترین دوستش میشود...
نبردهای هوایی، بعد هیجانانگیزی به جنگهای ناپلئونی - Napoleonic Wars میبخشند، جایی که جنگجویان شجاع برای دفاع از بریتانیا به آسمان برمیخیزند... نه سوار بر هواپیما، بلکه بر پشت اژدهایانی قدرتمند.
هنگامی که کشتی جنگی «اچاماس ریلیانت- HMS Reliant» یک کشتی جنگی فرانسوی را تسخیر میکند و محموله گرانبهای آن، یعنی یک تخم اژدهای از تخم بیرون نیامده، را به غنیمت میگیرد، سرنوشت، ناخدا ویل لارنس - Will Laurence را از زندگی دریانوردیاش به آیندهای نامعلوم و پیوندی غیرمنتظره با موجودی خارقالعاده سوق میدهد...
مدتها پیش، سرزمین چهار قلمرو توسط جنگهای اهریمن باستانی تکهتکه شد. اما در دره آرامش، شیا اهمسفورد - Shea Ohmsford، که نیمی انسان و نیمی الف است، اکنون در صلح زندگی میکند - تا اینکه چهرهی مرموز و هولناک آلانون - Allanon، دروید، ظاهر میشود تا فاش کند که ارباب جادوگر که به گمان همه مرده بود، دوباره زنده شده است.
شیا - Shea باید به یک جستجوی بنیادی برای یافتن تنها سلاحی که به اندازه کافی برای مهار موجودات تاریکی قدرتمند است، یعنی شمشیر افسانهای شاناارا، دست بزند.
سرزمين آرام اوستن آرد - Osten Ard در آستانهي بلعیدهشدن به جنگی است که با نیروهای جادوی سیاه شعلهور میشود. زیرا پریستر جان - Prester John، شاه بلندپايه، در حال مرگ است. و با مرگ او، شاه طوفان - Storm King، فرمانروای مرده نژاد سِسي Sithi که شبیه الفها هستند، فرصتی برای بازپسگیری قلمرو از دسترفتهاش پیدا میکند. او با بستن پیمانی با شاه تازه به تخت می نشیند و برای رسیدن به هدفش نقشه میکشد. اما برادر کوچکتر شاه، با آگاهی از عواقب این معامله، به گروه کوچکی از دانشمندان پراکنده به نام «اتحاد پیچک» میپیوندد تا با خطر حقیقیای که اوستن آرد را تهدید میکند، مقابله کنند…
تالیا - Talia ، که زمانی یک فراری بود، با انتخابِ رُلان - Rolan، موجودی افسانهای شبیه اسب با قدرتهای باورنکردنی، حالا به یک کارآموز پیشقراول تبدیل شده است. پیشقراولان، نگهبانان نخبهی ملکه هستند. تالیا دارای استعدادهای ذهنی در حال شکوفایی است که تنها موجودی مانند رُلان میتواند به طور کامل آن را حس کند.
اما با وجود تلاش تالیا برای تسلط بر تواناییهای منحصربهفردش، زمان در حال کم شدن است. چرا که توطئهای در والدِمار در حال شکلگیری است، خیانتی مرگبار که میتواند ملکه و پادشاهی را نابود کند...
چرخ زمان می چرخد و اعصار می آیند و می گذرند و خاطراتی را به جا می گذارند که تبدیل به افسانه می شوند. افسانه به اسطوره تبدیل می شود، و حتی اسطوره نیز با بازگشت دوباره عصری که آن را به دنیا آورده بود، مدت ها فراموش می شود. آنچه بود، آنچه خواهد بود و آنچه هست، ممکن است هنوز در زیر سایه قرار گیرد.
هنگامی که یک گروه شرور از نیمه مردان، نیمه جانوران به دنبال دشمن ارباب خود به دو رودخانه حمله می کنند، مویراين - Moiraine / راند الثور و دوستانش را متقاعد می کند که خانه خود را ترک کنند و وارد دنیای بزرگتر غیرقابل تصوری شوند که مملو از خطراتی است که در سایه ها و حتی در نور منتظرشان هستند. .
روشار دنیایی از سنگ و توفان است. توفانهای عجیب و غریبی با قدرتی باورنکردنی آنقدر متداول بر سراسر این سرزمین صخرهای میوزند که به شکلگیری حیات وحش و تمدن به طور یکسان منجر شدهاند. حیوانات در لاکهای خود پنهان میشوند، درختان شاخههای خود را جمع میکنند و علفها در زمین بدون خاک عقب مینشینند. شهرها تنها در جاهایی ساخته شدهاند که در شکل زمین پناهگاه ایجاد کنند.
قرنها از سقوط ده فرقه تقدیسشده که با عنوان «شوالیههای تابان» شناخته میشدند میگذرد، اما تیغههای شکسته و زرههای شکستهی آنها باقی مانده است: شمشیرها و زرههای عرفانی که مردان عادی را به جنگجویانی تقریباً شکستناپذیر تبدیل میکنند. پادشاهیها را برای تیغههای شارد - Shardblades شکسته معامله میکنند. جنگها برای آنها به راه افتاد و با آنها به پیروزی رسید.
ایندوان-دال / Indevan-Dal، پسر دوم شاهزاده و شاهزاده خانم کورید الگر Choraed Elgaer است. او مقدر شده تا "بازوی سپر تانرید" Tanrid's Shield Arm برادر بزرگترش، تانرید، یعنی قهرمان نظامی او شود. مانند همه پسران دوم، قرار است تانرید او را به طور خصوصی در خانه آموزش دهد، برادری که او روزی از زمین هایش محافظت خواهد کرد.
وقتی صدای پادشاه می آید تا ایندا را به آکادمی نظامی احضار کند، او احتمالاً احساس بدی یا حتی ترس میکند - زیرا جنگ قریب الوقوع است - با این حال ایندوان جوان فقط هیجان را احساس میکند. اما چیزهایی وجود دارد که تانرید او را برایشان آماده نکرده است و ایندا به زودی متوجه خواهد شد که بزرگترین تهدیدها برای امنیت او، نه از دشمنان خارجی، بلکه از متحدان به اصطلاح درون کشور خودش نشأت خواهد گرفت.
همهچیز با دزدیِ گوی آغاز میشود، گویِ جادوییای که برای مدتها غرب را از خدای پلید محافظت میکرد. بر اساس پیشگویی، تا زمانی که گوی در ریوا بود، مردمان آن سرزمین از این نیروی فاسد در امان بودند. گاریون - Garion، پسر سادهی یک مزرعهدار، با افسانهی گوی آشناست، اما در مورد جادو تردید دارد. تا اینکه به لطف چرخشی در سرنوشت، نه تنها متوجه حقیقت داشتن افسانهی گوی میشود، بلکه درمییابد که باید در سفری با جادو و خطری بینظیر برای بازیابی آن، قدم بگذارد…
در دنیای میدکمیا - Midkemia، پاگ Pug، پسر یتیم، به خدمت کولگان - Kulgan ، جادوگر قدرتمند دربار، شاگردی میکند. اگرچه پوگ با روشهای معمولی سحر و جادو راحت نیست، اما پس از نجات جان یکی از اعضای خانواده سلطنتی در دربار، به سرعت جایگاه خود را به عنوان یک سرباز به دست میآورد. با این حال، شجاعت او زمانی بیشتر مورد آزمایش قرار خواهد گرفت که موجودات تاریک از دنیایی دیگر با ایجاد شکافی در بافت زمان و فضا، نبرد قدیمی بین نیروهای نظم و آشوب را شعلهور میسازند...
من شاهزاده های را از دست شاهان خوابیده دزدیده ام. من شهر تربون را اتش زده ام. من شبی را با فلوریان گذرانده ام و هم عقل و جانم را حفظ کرده ام. من از دانشگاه در سنی که همه تازه وارد ان می شوند اخراج شده ام. من شب هایی را زیر نور ماه پیموده ام که خیلی ها در روشنایی روز جرات ورود به ان را ندارند. من با خدایان صحبت کرده. زنان را دوست داشته و ترانه هایی را نوشته ام که خنیاگران را می گریاند. شاید درموردم شنیده باشید.
متشکرم از وقتی که برای مطالعه پست گذاشتید
امیدوارم که این اطلاعات برایتان مفید بوده باشد.
اگر نظر، ایده و پیشنهادی دارید برایمان ارسال کنید.
لطفا این پست را برای دوستانتان که علاقمند به این موضوع هستند بفرستید.
همراه ما باشید گروه هنری خیال و خط.