Kafoeen
Kafoeen
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

هژمونی مرکب‌های آهنین بر شهر؛ گزارشی هوایی از پیروزی اتومبیل بر انسان

آنچه می‌خواهم بگویم، چندان هم تازه و بدیع نیست. بداعتش را تنها می‌توان در دقت من دانست که برایم جالب شده است. ریشه‌اش را در امریکا، در مفاهیم مختلفی که پنهان شده، از فوردیسمو تولید انبوه تا موتِل (motel) یا به تعبیر فرهنگستان، راه‌سرا و هزار لغت و واژه و اصطلاحی که سیری تاریخی را می‌رساند، می‌توان جست‌وجو کرد، سیری که امواجش چندیست که به ایران هم رسیده است؛ تسلط و غلبه‌ای بر فضا که به دست اتومبیل‌ها رخ داده وهمچنان در حال رخ‌دادن است.

یا

پوزخند اُتول‌ها

تا اندازه‌ای مرز میان انسان و ماشین (اتومبیل)، برداشته شده و این دو به یکدیگر شباهت پیداکرده‌اند که دیگر ماشین‌ها هم از آثار تاریخی خوششان می‌آید و تاجای ممکن سرک‌هایی می‌کشند. البته اگر یک عده دوستدار تاریخ و هویت مانعشان نشود. هرجا که بنا و یا مجموعه‌ای تاریخی باشد، بلافاصله تجمعی از اتومبیل‌ها قابل مشاهده است که صف بسته‌ و نظاره‌گر ایستاده‌اند؛ حتی من هم، افعال را برای این اشیاء ناخودآگاه، جمع می‌بندم. نمی‌دانم؟! آیا هنوز، سهمی از حق اعتراض به حذف بخشی از فضاهای شهرم به وسیله پوز اتومبیل‌ها برایم باقیمانده است؟! من در شهر ارجح هستم یا آن اتاقک‌های آهنین و چهارچرخ؟!

به هرحال، هم اتومبیل و هم بنای تاریخی‌ هر دو ساخته دست خود انسان است، اما چه می‌شود که آن همه نفرت نسبت به اتومبیل است؟ شاید پرسشی با پاسخ مشخص باشد! اولین بارزه متمایزکننده این دو ساخته دست بشر، شجاعت ناشی از نیرو محرکه نهفته در اتومبیل است. بخاطر متولدشدن در عصر سرعت و تکنولوژی، گویی بهره‌ای از هوش برده باشد و افسار خود را بدست گرفته باشد. حالا اوست که کنترل انسان را بدست گرفته و به چنان استیلایی رسیده که خود ماهم از رام کردنش درمانده‌ایم. درمانده از این حیث که فرمانبرداری کند و همه جا سرک نکشد. برخلاف ساخته دیگر که ثابت است و مانعت نمی‌شود؛ که آن هم قطعاً به روح حاکم بر زمانه خویش برمی‌گردد.

هر دو ماهیت خود را دارند خوب و بدشان بماند به عهده استفاده‌کنندگانش، اما اینکه مرا از لمسِ بی‌مانعِ شهر، محروم ساخته، زیر پاگذاشتن حقی است که فراموشی به بار می‌آورد؛ پاک شدن حافظه عضلات پاهایم از خاطره لمس شهر و فراموشی برقراری تعامل با پیرامونم، چه آدم‌های پیرامونی و چه محیط پیرامونم. من، قدم‌نهادن در بافت شهر را می‌خواهم، هر کجایش که اراده کنم، نه نظاره کردن صرف یک فضا و یک بنا، آن‌هم از پشت شیشه اتومبیل. من مستحق فراموشی در چنین سنِ پایینی نیستم... .

همچنان در پس ذهنم پرسشی پنهان شده که: آیا ما ماشین‌ها را بدین حد، تا لایه‌های پنهان زندگیمان راه داده‌ایم، مثلاً تا یک قدمی بالشت‌مان، یا خودشان موفق به چنین پیشروی‌ای شده‌اند؟!

این پرسش مرا بر آن داشت تا نقشه‌ای ساده تهیه کنم. نقشه‌ای که در آن موقعیت عناصر تاریخی ارزشمند با دایره‌های سفید و تجمع اتومبیل‌ها، چه رسمی و چه غیررسمی، با دایره‌های قرمز، در آن بخش از بافت تاریخی اصفهان که تسلط نسبتاً خوبی دارم، مشخص شده است. برای این کار، از Google Earth کمک گرفتم و موبه‌مو بخش زیادی از بافت تاریخی اصفهان را گشتم. عناصر تاریخی ارزشمند و البته شاخص برای همگان را بر روی نقشه علامت زدم، به اضافه‌ی محل تجمع اتومبیل‌ها؛ تا جای ممکن هم سعی کردم عنصر و یا محل تجمعی از زیر دستانم در نرود. این نکته را هم ذکر کنم که میدان امام علی (در محدوده سبزه میدان سابق اصفهان)، جنبه شاخص بودنش به خاطر داستان‌های پشت سر آن، به جنبه تاریخی فعلی‌اش می‌چربد و بازار اصفهان هم عنصر تاریخی و بسیار شاخصی است که به دلیل خطی بودنش، غیرقابل نمایش با نقطه بود.

موقعیت تعدادی از عناصر تاریخی شاخص شهر اصفهان و نقاط تجمع اتومبیل‌ها
موقعیت تعدادی از عناصر تاریخی شاخص شهر اصفهان و نقاط تجمع اتومبیل‌ها

همان‌طور که گفتم، نقشه‌ای که تهیه کردم دو چیز را بیشتر نمایش نمی‌دهد؛ مثلاً نقاط ترافیکی و یا شریان‌هایی که جولانگاه اصلی اتومبیل‌هاست، و اینکه جریان ترافیک چگونه و به چه شکل یک بافت شهری را شکاف می‌دهد، در این نقشه نمایش داده نشده است. با این حال، وقتی به خروجی نقشه نگاه می‌کنم، یک نکته فکرم را به خود مشغول می‌سازد، اینکه تراکم و تجمعِ (استیلا) اتومبیل بر فضا، بیشتر در محدوده بازار اصفهان، پیرامون میدان نقش جهان است و نَه در بخش‌های دیگری همچون محله شهشهان و یا جویباره. این تجمع را در کنار ماهیت اقتصادی (مالی_ سرمایه‌ای) بازار که می‌گذارم به یک نتیجه اولیه دست می‌یابم؛ تراکم و انباشت سرمایه، اتومبیل‌ها را به خود جذب کرده است. در ابتدای این نوشته تصورم بر این بود که برای اتومبیل‌ها همچون انسان‌ها، این بناهای تاریخی است که تماشایی است، اما وقتی موقعتیشان را روی نقشه پیاده کردم چیز دیگری برایم آشکار شد، که اتومبیل‌ها همانجایی جمع می‌شوند که سرمایه (پول) جمع شده است.

از دیدن گزارش هوایی (عکس‌های ضمیمه) غافل نشوید:

گزارش هوایی
گزارش هوایی


گزارش هوایی
گزارش هوایی

نوشته شده در زمستان 1398

اتومبیلهژمونیبافت تاریخیاصفهانگزارش هوایی
از فرش به عرش، فاصله به اندازه یک شهر است؛من یک شهری‌ام...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید