چند وقتی هست که مدام با کارفرماهایی برخورد میکنم که دنبال نیروی کار هستند .با وجود اینکه مطمعنم توی ایران درصد زیادی از افراد تحصیل کرده نیازمند کار هستند .فکر میکنید این تناقض میتونه نتیجه چی باشه ؟
اولین چیزی که به ذهن همه ما میاد و توی نظر سنجی هم اکثریت گفتید به صرفه نبودن کار به لحاظ درآمدی هست .اما واقعیت اینه که موضوعات مختلفی توی این موضوع جدید( بی رغبتی در کار )هست.یادم میاد توی دهه هشتاد یک موضوع جدید پیدا شده بود به اسم بی رغبتی جوانان به ازدواج و حالا هم موضوع به یک بی رغبتی دیگه رسیده .اولین موضوع شاید این باشه که بیشتر افراد واجد شرایط کار یا پلن مهاجرت دارن یا مهاجرت کردن .از سال ۶۰ تا بحال چندین موج مهاجرت در بین ایرانیها وجود داشته ،اوایل ۶۰ مهاجرت سیاسی ،موج دوم مهاجرت اجتماعی و فرهنگی ،موج سوم مهاجرت اقتصادی ،موج چهارم مهاجرت اقلیتهای قومی ،موج پنجم مهاجرت اقلیت های مذهبی ،موج ششم مهاجرت برای کسب دانش ،موج هفتم مهاجرت برای تجارت موج هشتم مهاجرت هنرمندان موج نهم مهاجرت برای بلایایی طبیعی و زیستی مثل خشکسالی و هوای آلوده و هر چه بیشتر میگذره انگیزه مهاجرت پررنگ تر میشه تا جایی که با میل به بقا برای ایرانیها پیش خواهد رفت .
موضوع بعدی این هست که باید بپذیریم که جامعه کنونی ایران ریاکارانه و متظاهر بار اومده و این رفتار رو یک استراتژی برای گرفتن کار میدونه و این تظاهر باعث میشه که افراد در جایگاه درست استعدادهاشون نباشن و به اصطلاح دل به کار کردن ندن .
نکته بعدی روانشناسی فردی و اجتماعی هست
جامعه ایران فردگرایانه و خودخواهانه هست و تناسبی با روحیه کار جمعی و مصلحت جمعی ندارد .شعاع اعتماد افراد فقط در حد خانواده هاشون هست .و همین باعث پایین اومدن احتمال کار اجتماعی هست .فرهنگ کار جمعی اکتسابی هست و در هیچ جایی آموزش داده نمیشه ودر آخر ترکیب نیم قرن تورم و بحرانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاصل واژه جدید بی رغبتی کاری در ایران هست .
امیدوارم مثبت اندیشان افراطی (تاکید کردم افراطی ) ناراحت نشن .شما میتونید انفرادی کار کنید و انفرادی خوشبخت باشید ?