Kamkam
Kamkam
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

فکرِ بی‌رنگ، ولی رنگی

محمدیه بودم؛ چون طول می‌کشید برم سمت مردونه و تا وقتی برسم درهای قطار بسته می‌شد، زنونه که نزدیک بود رو رفتم تو. یه کنج پیدا کردم کنار یکی از درها، چسبیدم به دیوار و آهنگ رو عوض کردم. دو سه ایستگاه بعد که صندلی بیشتر خالی شد (همون اول هم خالی بود ولی چون گفتم اگه بشینم شاید زن‌ها گیر بدن که جامون رو گرفتی و اینا، نَشَستم) تا اومدم بشینم یه زنه که بهش می‌خورد فرهنگی باشه گفت: «آقا پاشید برید اونور، اینجا زنونه‌ست.» رفتم سر جای اولم که به دیوار چسبیده بودم و تا خود تربیت مدرس سرم تو گوشیم بود که بلند نکنم تا چیزی نگن.

قضاوت کردن تو حالت عادی باید ممتنع و سفید باشه. ولی اگه از قبل شرایطی پیش بیاد که بعداً بشه با دفعات قبل تطبیقش داد، آدم هر چقدر بخواد بی‌طرف قضاوت کنه (خود قضاوت کردن حتماً تو یه جبهه‌ست؛ نمیشه تو همه‌ی جبهه‌ها باشه و اینجاست که بی‌طرف شدنش جالب می‌شه) نمی‌تونه. اون زنه هم قبلاً یه چیزی دیده یا شنیده بود که طبق اون معیارِ منسوخ‌شده ولی درست منو قضاوت کرد.

این وسط: الان نگین ربطی نداره و چون باید مردونه میرفتی گفته؛ حتماً به یه چیزی فکر کرده که اینو گفته. وگرنه چه واگن مردونه چه واگن زنونه برای انسانه، حالا میخواد مرد باشه یا زن. اما از اونجایی که کشور ما اونقدرا هم گل بلبل نیست و تجاوز و تبعیض و... توش زیاده مغز چه تو این بحث چه تو بحث‌های دیگه نمیتونه بی‌طرف باشه.

نیمکره‌ی سمت راست: فکر منسوخ‌شده ولی درست / نیمکره‌ی سمت چپ: فکر ممتنع و بی‌طرف
نیمکره‌ی سمت راست: فکر منسوخ‌شده ولی درست / نیمکره‌ی سمت چپ: فکر ممتنع و بی‌طرف

هیچکس از اول نوع نگرش و افکارش مثل نیمکره‌ی سمت راست رنگی نیست، ولی بعداً کم کم رنگی می‌شه. اما این رنگی شدنِ موقعی خوبه که رنگ‌های متضاد با هم باشن؛ مثل سفید و سیاه. اگه سفید عمل درست باشه و سیاه عمل غلط؛ همدیگه رو خنثی میکنن و بی‌رنگ می‌شن.

برای این که رنگین کمون ساخته بشه نور خورشید از سطحی مثل آب، شیشه و... رد می‌شه و هفت تا رنگ بوجود میاد. نور خورشید رو معمولاً بی‌رنگ میگن؛ یعنی از بی‌رنگی، میشه کلی رنگ ساخت و از کلی رنگ هم بی‌رنگی. کسی که فکرش سفید (ممتنع) نیست، می‌تونه ممتنعش کنه و متقابلاً کسی هم که فکرش رنگی نیست می‌تونه رنگیش کنه.

چند تا نکته:

  • هر دختری که ساعت یک نصفِ شب به دیوار کوچه لم داده هرزه (راجع به اینم مفصل قراره حرف بزنم که شاید یه سری نگاه‌ها بهشون درست شه) نیست.
  • کسایی که چرت و پرت زیاد میگن لزوماً به این معنی نیست که کم می‌دونن.
  • کسی که شیکم داره (از گفتن کلمه‌ی چاق خوشم نمیاد) حتماً به خاطر پرخوری نیست، شاید موقع به دنیا اومدن مشکل داشته.
  • کسی که صبح تا شب سرش تو گوشیه حتماً تو اینستاگرام نیست، شاید از تو گوشیش داره کتاب می‌خونه.
  • و...

این چیزا هم کار یکی دو روز نیست. مثلاً اگه بیست تا از این موردها در طول روز میبینی، به دو سه تاش حواست باشه؛ یکم‌ بعدتر از این دو سه تا کامل حواست بهشون هست.

قاضی نباشیم، یا اگه قاضی هستیم حکم درست و بدون نقص بدیم
قاضی نباشیم، یا اگه قاضی هستیم حکم درست و بدون نقص بدیم

چند تا جمله پایین مینویسم؛ یکی کامل و باتوضیح، یکی هم بی‌توضیح. بخونید ببینید چقدر فکرمون ناقصه.

زهرا بعد سرکار وقتی بهش زنگ میزنم معمولاً جواب نمیده.

زهرا بعد سرکار میره خونه و چون شوهرش خوشش نمیاد کسی بهش زنگ بزنه معمولاً جواب نمیده.
راننده‌ تاکسی‌ها چقدر بداخلاقن.

راننده تاکسی‌ها بداخلاقن چون از پنج و نیم صبح تا یازده و نیم شب مسافر جا به جا میکنن.
اون دختره، سارا رو دیدی؟ نه قیافه داره نه هیچی. مهیار خیلی خره رفته اونو گرفته.

مهیار چون سارا رو دوست داره رفته باهاش.
نمیخوای ازدواج کنی؟ بیست و پنج سالت شده؛ می‌ترشی‌ها!

من دلم میخواد تا سی و پنج سالگی درسم رو ادامه بدم.

میگن زود قضاوت نکنیم؛ ولی به نظرم اصلاً یا نباید قضاوت کنیم یا اگه قضاوت میکنیم درست قضاوت کنیم (حالت دوم نشدنیه).

پ.ن: اینکه برای جمله‌ی بالا میگم حالت دوم نشدنیه، بستگی به شرایط و مکان داره. تو جایی مثل ایران که وضعیت قوز بالا قوزه و گفتم، مثلاً برای زن‌ها تجاوز و اینا هست وقتی کسی تو خیابون خلوت دنبالتونه همون بهتر با این فلزهای کیفتون پدرش رو درآرین.

فکر ممتنع و سفیدقضاوت کردناز بی‌رنگی میشه کلی رنگ ساختبیماری همه‌ی انسان‌ها نقص فکرهلباس و علایق طرف به تو ربطی نداره
نمی‌توانم ادامه بدهم، ادامه خواهم داد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید