ملّت هر چه داشتند دادند رفته، فقط یک انسانیت برایشان مانده. این انسانیت واژه قشنگی ست؛ با مسما ست! دهن آدم را میبندد و الخ.
تعریف انسانیت چیست؟ انسان؟ آقایون تعریفی از انسان و انسانیت ندارند؛ نمیدانند که اصلا انسان و انسانیت، با چه چیزی ساخته میشود، دم از انسانیت میزنند بعد. دم از چیزی زدن آنگاه که ندانی، خالی بستن در واقع!
اینکه یک عقیدهای قرار باشد هجوم بیاورد و تحتالشعاع قرار بدهد تمام زندگانیات را، و تمام عقایدت را، یکهو و یکدفعه، یکشبه، خصوصا در جوانی و دوران ابتدای زندگانی، واقعا خطرناک است و معمولا گمراهی ست. کم پیش میآید که این تحولات مثبت باشد یا به دردی بخورد.
انسان اگر موجود صرفا زنده است، بدون هیچ چیزی، خب اصلا این تحفه چی است که ما بپرستیم؟ چی دارد؟ هیچی! انسان وقتی مذهب، وقتی خانواده، وقتی کار و تلاش دارد انسان است؛ اینها که نباشد، اخلاق و شفقت که نباشد، اصلا انسان چیست؟ حالا انسانیت کیست؟
تهی کردن انسان و زدایش معنی از آن؛ انسانیت چنین چیزی ست و انسان را پوسته ضعیفی میکند، آماده بهرهبرداری، آماده مصرف. انسانی که جز انسانیت پیزریاش، هیچی ندارد، چه مقاومتی میتواند بکند؟ تندباد حوادث او را خواهد برد! میبرد! اصلا چیزی از او نمیماند! نسبیبازی و از این شاخه به اون شاخه هم که روی شاخش، حتما میشود!
این شرک هم هست؛ شما پروردگار را مبدأ و پایان بگیر عزیز! انسان کیلو چند است؟ تو در برابر خالقت، ذرهای که چه عرض کنم، نیمذرهای هم بیش نیستی! چطور شد قد علم کردی، انسان، انسانم میکنی، خود را در مقابل خالق قرار میدهی؟ سرها پایین لطفا!
یعنی عملا خودت را خیلی دست بالا گرفتی! چی میگی تو اصلا؟ از کجا آمدهای چنین با توپ پر، دم از یک چیزی به اسم انسانیت میزنی، خود شریفتان هم که حتما ناقصترین... ببخشید کاملترین نمونه انسان اید، کلا کجایی؟ چرا پیش ما نیایی؟ برگرد به دامن معبودت عزیزجان! برگرد به سرزمین حقیقی انسانها.