چرا زنان و بانوان، بیشتر به فمینیسم و فرقههای اون باور دارند؟
خب مسلم است! چون زن اند و این هم راجب زنها ست! منتها به همین سادگی نیست. فمینیسم دست میگذارد روی نقطهای که دروغ است، چه میشود که مخاطب این را باور میکند؟
مثلا به حقوق پایمال شده زنان اشاره میکند، دختران جوان هم خوششان میآید، دست و سوت و جیغ و هورا! حالا چه میشود که طرف، خانمی، واقعیت زندگیاش را نفی میکند، به دروغهای فمنیسم روی میآورد؟
در واقع میگویند فرضا، زنان آزادی ندارند. نه در ایران! زنان کل دنیا! در آمریکا و اروپا، آزادی ندارند! مگر میشود؟ یکمی هم تازه آزادیی زیادیشان کرده، کجا آزادی ندارند؟ اتفاقا بعدا کشورهای غربی، مدافع آزادی زنان و فمینیسم میشوند، ما گداگوریهای جهانسومی، دشمن فمینیسم. انگیزه برای مهاجرت جور شد! زنان سرزمینم ایران، بجای آزادی زنان در ایران، پناه ببرند و مهاجرت کنند، به آزادی زنان در دنیا!
دیگر بحث مهاجرت هم نیست؛ اصولا تبلیغات نژادپرستی و فمینیسم و جورواجور، میگویند وضع خراب است، دنیا بد است، زن در اسارت است، ظلم به نژاد است، به پا خیزید! خب پا شدیم، حالا چکار کنیم؟ هیچ برنامهای ندارد (در واقع دارد). به پا خیزید و از وضع موجود، تبرّی و برائت بجویید، به وضع آرمانی ما پناه ببرید. وضع آرمانی شما که زن آزاده باید بهش برسد، چیست؟ نظم نوین جهانی.
فایده فمینیسم و نژادپرستی، هویتزدایی و تخریب ارزشها و تعلقات آدم است. ارزشهایی که به وطنش دارد، به خانوادهای دارد، به مملکتش دارد، به دوست و آشنا و همسایهاش دارد، گرفتن این ارزشها از او، تخریب آنها ست. باید دلبستگی و تعلق خاطرش به این چیزها، که مظهر دشمنی نظم نوین جهانی اند، کم بشود. کم که بشود، در نظم نوین جهانی هم، حل میشود.
مثل دختری که با مادر و خانوادهاش قهر است. مثلا میگویند دختری که در خانه محبّت ندیده، زود گول پسرهای هیز و هوسی را میخورد، زود دم به تله میدهد، زود فریب میخورد. فمنیسم هم همینطور است؛ کسی که از حانواده برائت جسته، از پدر، از برادر، از مادر، از میهن، از مملکت، راحتتر به آغوش باز فمینیسم میرود و، برعکس! کسی که به آغوش باز فمینیسم رفته، راحتتر از برادر، از پدر، از میهن، از مملکت، از خانواده و از وطن، میرهد.
حالت دفعی، عصبانی و خشونتآمیز فمینیسم، از اینجا آب میخورد. از برائت جستن از همه ارزشهایی که زن را نگه داشته، از قیام کردن علیه خود، علیه خودی.
امّا سؤال این است که چرا زنان سرزمینم ایران، گول این حرفها رو میخورند؟ در واقع چه میشود که به این فمینیسم، گرایش پیدا میکنند، با وجود اینکه رفتار زشت، ناپسند و ضدزن اینها را، میبیند؟ روکش زیبا و دلپسندش؟
نه! واقعا حرفهای قشنگشان و شعارهای دوزاریشان، اصل ماجرا نیست. مطالعه نکردن و ندانستن خانمها، دخترها و زنان جوان، علتش نیست. غفلت یا ناآگاهی، عجله یا شتاب، علتش نیست. علتش چیز دیگری ست، علت اینکه در دام این تله، با طیب خاطر هم، میافتند چیست؟
علتش بنظر اعلام برائت، دوریشان از ما، از خانواده و از جامعه، میباشد. تحقیق کنیم احتمالا به این نتیجه میرسیم که اکثر زنان بالغ طرفدار فمینیسم، یا ازدواج نکرده اند یا طلاق گرفته اند و بیشوهر اند. این خودش حاوی یک مشکل و یک مسئله در این زن است، او حتما ناراحتیای دارد و با مسئلهای نساخته، دردودلی دارد که شنیده و گفته نشده، پناهش رفته به فمفنیسم و این بازیها. در واقع فمینیسم، و سایر جنبشهای قلابی و ضدانسانی، از دردها، خشمها و ناراحتیها مردم، ارتزاق میکنند.
دختران جوانی که طرفدار اند چه؟ اینها شاید از خانه، از خانواده، از محیطشان دل کنده اند. احتمالا نارضایتیهایی در خانه دارند، در رابطه با پدر دارند، در رابطه با مادر، در رابطه با برادر، نیات و امیالهایی است در او، که برآورده نمیشود. مدیر مدرسه اگر بزور دستبندی از دست دختری بکند، با زور و خشم ناظمی دل او را بشکند، علیرغم محبتها و دلسوزیهای معلمان، دبیران و زحمتکشان، این چیزها هم بالاخره دیده میشود. گاهی برای کنترل بچهها است، گاهی برای نظم و انضباط است، بالاخره مفید است. چنین میشود و این دختر دلشکسته و این اعلام برائتها، دیر نیست. اگر این جداییها، ادامه داشته باشد. اگر خواهر در دامان من برادرش و در ذیل پرچم حمایت و غیرت من، نباشد، دیری نپایید که زیر پرچم حریصان و چشمچرانها خواهد رفت، خام محبت آنان میشود، خام شعارهای آنان میشود، خام آزادی میشود، اسیر آزادی میشود، خام در فمینیسم و سایر جریانات میشود.
زن مثل گل است. آب بدهید، نور بدهید، مراقبش باشد؛ خیلی بیشتر از پسرها، ما الدنگها به مراقبت احتیاجی نداریم! به ما فقط پول تو جیبی بدهید! امّا از خواهران ما مواظبت کنید، حق برادری ما را، شما بجا بیاورید. انشاءاللّه که ما هم یاد میگیریم، رفتار شایسته را، با یک بانوی ایرانی.
برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون....