بهترین سرمربی برای تیم ملی ایران، اگر سرمربی بخواهیم، دراگان اسکوچیچ بود که دیگر نیست؛ همیشه در داخل کشور مربیهای خوبی داریم و همیشه، حتی بینیاز از هم بازیکن خارجی، هم مربی خارجی هستیم اما این بحثش چیز دیگری ست...
یک مربی بیادعا و کوشا که خودش را جلو میاندازد: «امیدوارم فهمیده باشید من چطوری ام، من همیشه خودم را جلو میاندازم.» اما شاید بهتر باشد خودتان را جلو نیندازید آقای اسکوچیچ! بقیه را بخاطر خودتان جلو بیندازید! خیلی از بزرگان گفتند که: «اسکوچیچ اقتدار نداشت.» در واقع اقتدار را به معنای لوس بودن و نُنُر بودن گرفتهاند؛ سزای چنین خواستهای مربیای ست که 10 سال فوتبال مملکت را تعطیل کند و آخرش هم، 3 تا از بوسنی بخورد و 3 تا از ژاپن، یک گل شانسی به مراکش بزند و یک بغل پا هم، به پرتغال نزند! ما نیاز به مربیای داریم مثل ویلموتس که اخراجش کنی و 6 میلیون یورو بهش بدهی یا به مربیای احتیاج داریم که اندازه گوسفند هم حسابمان نکند و قناری را رنگ کند تا تابعیت ایرانی بگیرد و در تیم ملی باشد. (شاید هم نگیرد!)
ما در واقع به یک بسازفروش و دلال احتیاج داریم، به یک مربی شکستخورده که فقط آمده پولی بکند، یا به یک ایرانی مظلوم که همه تقصیرها گردنش انداخته شده و قربانی بشود؛ فعلا که گزینه خارجی نداریم و متأسفانه یک ایرانی، قرار است قربانی شود. حداقل آرزو داریم جواد نکونام، فرهاد مجیدی یا یحیی گلمحمدی نباشند که حسابی برای آیندهشون خطرناک است و حتی امیرخان (ژنرال) هم وضعیت خیلی بدی در گلگهر ندارند. علی خان دایی هم فکر نکنم چفتوجور شوند و بتوانند کار کنند پس فقط شاید افشین خان قطبی؛ اما میدانید اصلش چیست؟ اینکه فرقی ندارد! گوشت قربونی حالا چه فرقی دارد... فقط اون فرصتدارها و جوانترها الهی قربانی نشوند که...
ما حداقل امیدواریم هیچکس سرمربی تیم ملی نشود؛ خب انقدر که رسوا و بیآبرو ایم، کدوم ببخشید آدم عاقلی سرمربی این تیم میشود؟ اگر کسی عقل داشتهباشد که هرگز نمیشود، حتی اگر خانهنشین شود! جالب میشود تیمی بدون سرمربی، نه؟ مثلا کشوری انقدر اوضاع فوتبالش بد است که همه ازش گریزان اند (زدیم رو دست اعراب!)، همه از من گریزان اند، تو هم بگذر از این تنها، هیچکس سرمربی تیمش نمیشود، احتمالا اون موقع هم باید یک ائتلافی از کمیته فنی و هیئتها و مجمع تشکیل شود و شخصا، تیم ملی را هدایت کنند؛ اینطوری واقعا بنظر روراستتر میشود.
برکناری(؟) آقای اسکوچیچ با انتخابات ریاست فدراسیون و نامزدی آقای تاج همراه است! این یعنی چه؟ در واقع گاهی عمق فاجعه چنان زیاد است که "این یعنی چه" را هم نمیدانیم! رأیهای کمیته فنی که معلوم نیست واقعا فنی ست، یعنی هر کی تو فدراسیون بوده اونجا هم یک صندلی دارد و عضو کمیته فنی ست، سرپرست فدراسیون، رئیس کمیته، دیگر بشوید رئیس هیئت رئیسه! باریک اللّه آقای ماجدی! قربان اعتقادات ناخالصتان!
در حالت عادی، آقای اسکوچیچ بهترین گزینه هستند. چند ماه مانده به جام جهانی، 8 روز اردو و 2 تا بازی دوستانه (حالا کی میخواهد بازی دوستانه بگیرد، کی رئیس فدراسیون شود؟)، بدترین مربی تاریخ ملی، همه بازیها را باخته، بسیار ضعیف و... باشد، باشد و باز هم با این وجود، آقای اسکوچیچ، بهترین انتخاب هستند؛ همانطورکه خودشان هم خطاب به مجمع گفتهاند که: «شما چه کسی را میشناسید که اندازه من به تیم ملی نزدیک باشد؟» و مثل همیشه پاسخی دریافت نکردهاند. حالا اما شما این احتمال را هم اضافه کنید: همه بازیها را برده. سپس اضافه کنید: یکی از بهترین مربیهای تیم ملی و اضافه کنید: بعد از 10 سال یک تیم هجومی و فوتبالی، ایرانی، اضافه کنید: مربیای بیحاشیه و جدی (در کار). اما همه اینها که عامل موفقیت در فوتبال و جام جهانی ست، ذرهای ارزش ندارد و مهمترین چیز این است: طرف پررو نیست. مثلا دیگران چه رزومهای داشتند؟ آخر کسی که رزومهای داشتهباشد و کسی باشد، به فوتبال ایران میآید؟ به این آشغالکده؟ کدام خری پایش را اینجا میگذارد؟ خری که آدم بوده و مغز خر خورده یا پولبگیر دلالی یا دراگان اسکوچیچ. صحبت از شایستگی اسکوچیچ بعد فنی ندارد بلکه فقط بعد اسمورسم دارد؛ نافوتبال ما کیروش دوست دارد، چرا؟ چون مربی رئال مادرید و پرتغال بوده، حالا تو این تیمها چه غلطی کرده؟ تو کلمبیا و مصر چه غلطی کرده؟ اصلا اگر غلطی میکرد، ایران راهش میدادند؟ و موفقیتش در تیم ملی چیست؟ بازی بزدلانه که خلاف میل هجومی فوتبال ایرانی است (تو قوطی کردن برزیل) یا حذفهای متوالی از جام آسیا؟ به بهانههای این و اون؟ حداکثر تیمی ساخته که همه چیزش از طارمی ست و بدون طارمی، 3 تا از ژاپن میخورد و با افتضاح میبازد؛ اوج هنرش مقاومت و شکست جلو اسپانیا و پرتغال فلکزده است که حتی روسیه و اروگوئه هم از پسش برمیآیند، یک وقت اروگوئه تو بازی دوستانه به ما 6 تا نزند؟ بچهها بچپید تو دفاع!
در واقع نافوتبال ما مثل ملت ما، جلوی خارجی و دیگری خودش را میبازد و عقده حقارت دارد، یعنی فکر میکند خودش هیچی نیست و هیچ غلطی نمیتواند بکند منتها خارجی هر غلطی میتواند بکند! در واقع ما از پس ساختن یک آفتابه هم برنمیآییم ولی او، ماشین و خودرو میسازد. قضیه کیروش-پرستی و اسکوچیچ-کشی هم همین است، حقارت و احساس کمبود جلوی فریبها و ظاهر آدمها، خیلی از بزرگان فوتبال هم گفتند که: «چرا اسکوچیچ مثل دیگری (کیروش) جذبه ندارد؟» ما دوست داریم که تیم ملی را فدای کیروش کنیم تا اسکوچیچ را فدای تیم ملی.
امیدوارم این مربی غیور (آقای دراگان اسکوچیچ) موفق بشوند؛ غیور بودن معنایی جهانی دارد. امیدوارم آقای اسکوچیچ به چنان موفقیتی در سالهای آتی برسند که به دهن همه بزنند و ما، جماعت غربپرست خودباخته بدبخت، یک حسرت عمیقی بخوریم و آه سوزانی بکشیم؛ این حق ما است و چه بهتر، هر چه زودتر.
اما این که مسئلهای نبود! در حالت عادی که خبری نیست، این جریانهای رایج ما ست که مثلا: جایگاه مربی را تضعیف میکند یا انتخابهای غلط را میسازد.
بازیکنسالاری: بازیکنکشی
بازیکنسالاری هم مشکل اصلی ما نیست؛ کمااینکه سؤال نیست که چرا بازیکن باید انقدر شاخ شود؟ از همون اوایل فوتبال ایران سیستم بازیکنپرستی بوده و در دورههایی، بازیکنانی حتی از تیم ملی قهر میکردند(!) یا مثلا، از اردو میزدند بیرون!
در حالت عادی نباید چنین اتفاقی بیفتد؛ بازیکن چطور رویش میشود؟ این رو و فرصت به بازیکن دادهمیشود، در واقع او را شیر میکنند و میاندازند جلو. قبل از همه، این ضعف فوتبال مملکت است که مدیر و صاحب ندارد، هر کسی هر غلطی میکند؛ اگر سرپرست و پدر داشت که تصمیم بگیرد، دیگر کدام ناکسی جرئت عرض اندام داشت؟ این از 1 ولی 2: در بدترین و سادهلوحانهترین و احمقانهترین حالت، فوتبال رئیس ندارد و عدهای، تملق بازیکنی را میگویند و چابلوسی او را میکنند. اینطوری بازیکن مغرور میشود و حالا این عده (که احتمالا با قصد و نیت شومی چاب را لیسیدند) سری تو ناسرا در میآورند و بازیکن را، سپر بلای خودشان میکنند و جلو میاندازند.
حالتهای بعدی وقتی ست که دست بازیکن و این پشت که میتواند مسئول فدراسیون، یک گروه دلالی-قاچاقی، ایجنت، مربی دیگری ، بازیکنی دیگری و ناسیاستمداران باشد، با هم عمدا تو یک کاسه باشد و بازیکن، نقش مهره هجومی و عملیاتی را داشتهباشد؛ بزند تو خاکریز دشمن! با رمز: فوتبال را نابود میکنیم و به نفع خود مصادره میکنیم! این حرکات بنظر نمیآید حالت مافیایی و برنامهریزیشدهای داشتهباشد، بیشتر حرکات قبیلهای ست. مثل اینکه در اداره کارمندها زیر پای هم را خالی میکنند، یا چند تا دسته اند، با هم درگیر اند، اینجا هم چنین اوضاعی ست؛ اگر فکرتان رفته سر یک ناجریان آلوده فاسد و قوی که کاری میکند و کل فوتبال را میچرخاند، بنظرم اینطور نیست و کمتر از اینها ست. چند تا قبیله (سلیطه) اند که سر ملکواملاکشان با هم رقابت میکنند.
سر کدام ملکواملاک را من نمیدانم؛ مثلا جابجا شدن سرمربی تیم ملی و آمدن فلان بازیکن، چه فایده کلیای برای اینها دارد؟ با رسیدن به این جایگاه احتمالا فرصت قبیله برای تاراج و غارت بیشتر میشود و حداقل، سادهلوحانهاش، دلشان میخواهد چون دلشان میخواهد! ناکس اند و دوست دارند این و اون را بزنند و قدرتی بگیرند؛ بحث جایگاه و نفوذ تا حالا به آلافوعلوفی برسند.
این ناجریان فسادآمیز و آلوده، همه کسی را هم دارد؛ از بازیکن و مربی گرفته تا رئیس فدراسیون و دبیر فلان و معاون بهمان، منتها هر چی از بالا به سمت بازیکن پیش میرویم، آدم فاسد کمتر میشود و مربیها خصوصا و بازیکنها، کمتر آلوده اند و بیچارگان زحمتکشی هم در اینجا داریم (لای این چپلچلاقها)؛ مشکل هم همین آلودگی نیست بلکه وزارت ورزش (اول) و فدراسیدن (دوم) است که سرپرستی و مدیریتی بر فوتبال ندارد، بعلاوه سازمان لیگ و کمیته A و B و C و هیئت فوتبال D و E و F و G، وقتی لیگ دسته 2 و 1 درست برگزار شود و نظارتی باشد، چه کسی جرئت دارد غلطی بکند؟ در واقع وقتی دست بزرگتری نیست، این کوچیکترها میافتند به جان هم دور سفره، مشکل این است که سفره را تنگ میکنند (به فوتبال ضربه میزنند) و جلوی نان و طعام خوردن دیگران هم میگیرند (مانع پیشرفت یا احاده حق)؛ اینجا ست که باید گفت: «ولایت کجایی؟ کجایی ولایت؟ بیا تا...»
الآن مهدی تاجی که ویلموتس را آورد، اسکوچیچ را میبرد و قلعهنویی را میآورد، شاید واقعا چنین باشد، خود مهدی تاج هم رئیس فدراسیون فوتبال میشود. ماجدی که نوکر تاج است و به احترام ایشان (تاج) کنارهگیری میکند و با التماس آشان (اعضای مجمع) دوباره برمیگردد و اصلا، نایب رئیس کبیر AFC و پیشکسوت زحمتکش و دلسوز فوتبال که از مرغداری برای سرمربی تیم ملی مشورت میگیرد، چرا نباید شایسته باشد؟
فی الواقع برنامه چنین است: یک بندهخدایی را مربی میکنیم، ایرانی تا صدایش درنیاید، خارجی اگر ساکت باشد، ویچ باشد، ییچ باشد، چیچ باشد، جامجهانی را سر کنیم، پاداشماداش بدهیم تا آمریکا را ببریم، اون هم با شانس، ترسولرز، بیچارگی و درماندگی، اگر ببریم ایول، اگر باختیم بالاخره فوتبال هست، مربی اخراج، ویرانهها بر سر او خراب، ویلموتس جدید، پروندهسازی، اسمورسم، پرستیژ، ویلموتس در رفت، 6 میلیون گرفت، حالا ما ایم و جام ملتهای 23. این وسط حالا مربی بماند یا نماند، فرقی یوخ! بیشتر فوتبال ما ست که همینطور میماند؛ به امید دیدار، خدانگهدار!
راستی! انتخاب سرمربی جدید احتمالا بماند برای بعد از انتخابات فدراسیون و با بهانه: «بررسی تمام گزینهها» یا: «فرصت زیاد تا فیفادی»