با تو میشود شبهای تنهایی را به انتظار آبستن شدن سپیده نشست ....
با تو میشود روزهای بی کسی را به امید لمس تنت غرق در خیال شد ....
با تو میشود حس سرخوردگی را از نو ترانه سرود
با تو میشود در تو غرق شد و بر آوار خستگی های تنت پیچ و تاب اندام عریان را نقاشی کرد
با تو میشود سیر و سلوک رهبانیت را تا ته دره های گناه بدرقه کرد
با تو میشود بکارت احساس را درید و با جامه پاره نجابت بستری برای لذت شیرین گناه ساخت ....
با تو میشود در هیاهوی غزل های ناپاک تن به اروتیک های فحشا سپرد
با تو میشود تنپوش لاله های سرخ را به قساوت درید و به سلاخی فاحشه های بی آبروی سرخ موی پنهان شده در سایه سار سیاه شب نشست ....
با تو میشود رها از هر قید و بندی واژگان را به چالشگاه اروتیک کشاند ....
باتو میشود ...آری فقط با تو ....
سعید .بداهه .اروتیک