خیلی خوشحالم که تهران بارونی شده
شاید اولین باره که وقتی بارون میاد یاد برداشت محصول کشاورز ها نیافتادم که ممکنه محصولشون خراب بشه و از این خوشحالم که حداقل برای یک شب این خشکسالی شکسته شد و امیدوارم همینطوری ادامه پیدا کنه...
(کاری به فصلش ندارم همیشه وقتی بارون میاد یاد کشاورز ها میوفتم که چشمشون به آسمونه که کِی بارون ییاد و خدا کنه کِی بارون نیاد).
یادش بخیر وقتی سرباز بودم برای خودم چایی میریختم و میرفتم دمِ درِ جایی که کار میکردم، به دیوار تکیه میدادم و سنگينیِ بدنم رو مینداختم روی پای راستم و از بارون و برف لذت میبردم 🥲
یه بار افسرجانشین زنگ زد گفت: بچه؛ چهل و پنج دقیقه دارم توی دوربین بهت نگاه میکنم ببینم تو داری به چی نگاه میکنی آخه 😅😂 (بیا پشت دوربین که عبداللهی نبینه یه وقت توبیخت کنه (عبداللهی اسم مسئول عوضیم بود و واقعا چهل و پنج دقیقه شده بود که من داشتم به بارون یا برف نگاه میکردم 🥲)
حالا که از بارون خوشحالم و اتفاقی یکی از فیلم های محبوب کودکیم رو پیدا کردم خواستم این خوشحالی رو باشما هم شریک بشم با معرفی فیلمِ:

گرفتن پلهامِ یک دو سه
با بازی هنرمندِ فقید، والتر ماتائو و دوبله عالیجنابان اسماعیلی و عرفانی (یکی از حسرت های زندگیم این هست که من تعداد کمی دوبلور میشناسم و دوست داشتم جای اسم دونفر، اسم حداقل ده نفر رو از هر فیلم میگفتم)
البته میخواستم برای روز مادر یک معرفی فیلم، از فیلم های مادرانهی ایرانی داشته باشم که خودم به روز مادر، ساعت یازده شب رسیدم 🥲 چه برسه به اینکه بخوام معرفی فیلم بذارم (:
یه سکانس از فیلم، به مسئول راهآهن میگن جلوی خانمها توهین نکن و اونم درجواب میگه به من چه که اینجا خانم هست؛ منکه نمیتونم این خراب شده رو بدون فحش اداره کنم 😂 (یاد خودم افتادم که تازگی ها نمیتونم بدون توهین کار کنم و استرسم رو یه جوری با دادوبیداد و فحش به زمین و زمان تخلیه میکنم 🥲).
برای این فیلم، سال ها بعد یک بازآفرینی درست شد تحت عنوانِ:

که هیچوقت از نظر من جایِ فیلمی که سال ۱۹۷۴ ساخته شد رو نمیگیره ولی هم تراولتا و هم دنزل واشنگتن برای این فیلم مورد استقبال مردم، خصوصا ایرانی ها قرار گرفته بودن 😬 (توی ایران پلهام ۱۲۳ رو به این فیلم میشناسن نه اونی که ماتائو بازی کرده)
با اینکه داستان و پایان بندی رو میدونم ولی دارم فیلم اولی رو نگاه میکنم و از صدای بارون و استاد اسماعیلی لذت میبرم 🥲🙂 (به هرحال هرکسی یه مدل دیوونس دیگه 😅؛ منم این مدلی دیوونم 😂)
پ.ن: رفته بودیم دیدار یک خانواده شهید که پسر، از پدرش میگفت که همش بهش اعتراض میکردم که این چه وضع مملکت داریه و پدر میگفت پسرم، من توی جایی که هستم تمام تلاشم رو میکنم و شما هم توی جایی که هستی تمام تلاشت رو بکن و اصولا وقتی آدم کاری از دستش در سطح کلان برنمیاد باید حداقل، کار خودش رو به نحو احسن انجام بده...
فارغ از هر بحثی، راست میگفت (کاری به این ندارم که حرفش شعاری بود یا نه ولی خب توی همین کمآبی با اینکه مقصر دولت هستش با این عدم برنامه هاش ولی خودمون هم میتونیم کم آب رو هدر بدیم....)
البته کلا نمیشه به این مملکت امید داشت چون تا زمانی که سن من قد میده، زمان احمدی نژاد حدود ۴۸ ساعت از ۲۴ ساعت درحال کار کردن بودن ولی بدون برنامه و بیخودی؛ زمان روحانی همه درحال دزدی و خر گیر آوردن ملت؛ زمان رئیسی دچار سوءمدیریت ریشدارها شدیم و الان هم در زمان حال، دچار سوءمدیریت وحشتناک اصلاحاتی های عشق فُکُل کراواتی هستیم
(زندان برام کمپوت آلوورا بیارید چون دوست دارم 😂😅)
(با ارادت به دادستان عزیز، فقط درحال رسیدگی به پرونده من امیدوارم بهم رحم کنه🥲😬)
سخن پایانی: فعلا آب کم استفاده کنید تا ببینیم چی میشه...
ای کاش مملکت میتونست از این سیل ها و بارون ها استفاده کنه که خب هیچی ولش کن....
(کمپوت آلوورا فراموش نشه...🙂)
پایان.