مریم کویری
مریم کویری
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

حمله استراتژیک به ایدۀ حمله بیولوژیک!

چرا باید «بتوانیم» به ایده‌ی مستعان 110 یا حمله بیولوژیک بخندیم؟

یک: چه زمانی انسان توانست هواپیما را بسازد و پرواز کند؟ چه زمانی توانست خلاف جبر جاذبه، از زمین جدا شود و بالا برود؟ پاسخ کوتاهش اینطور است: وقتی که قواعد را فهمید و الگوها را درک کرد.

فهم الگوهای حاکم بر طبیعت، راه را برای تحلیل چیستی آن‌ها هموار می‌کند. آن وقت است که می‌شود رفت سراغ «پیش‌بینی». گمانم همین چند مرحله‌ی منتهی به پیش‌بینی چیزهای مختلف، بزرگترین هنر انسان است. طبیعت هرگز فکرش را می‌کرد که روزی نفتکش‌های چندصد تنی در اقیانوس مانند تکه‌ای چوب شناور باشند و فضاپیماهای غول‌پیکر، زمین را به مقصد سیارات دیگر ترک کنند؟ طبیعت هرچقدر هم انسان و شهرهایش را بلرزاند و مردم سواحل را با طوفان غافلگیر کند، باز هم مغلوب است. چرا که بسیاری از الگوهایش برای بشر لو رفته‌است و ابهت‌شان ریخته؛ ابهتی که حیاتش وابسته به همان ناشناختگی بوده است‌.

دو: خندیدن، فرصتی است برای شکستن تابوی «مسخره دانستن» سوژه‌ها. ساده‌تر بگویم، حرمت و منزلت سیبیل کلفت بابابزرگ‌ها زمانی از بین می‌رود که کودکی نابالغ، ناخواسته چند تار از آن را بکشد و جیغ و اشک بابابزرگ را یکجا درآورد و دیگران را به خنده بیاندازد! گزاره‌ی «سیبیل بابابزرگ، نماد جایگاه و قدرت اوست» هیچگاه قرار نیست مورد تردید واقع شود، چون در ظاهر هیچ چیز مسخره یا احمقانه‌ای در موردش وجود ندارد که بخواهیم آن را زیر سوال ببریم (اما در باطن می‌دانیم که آن گزاره همزمان هم مسخره است و هم احمقانه. زیرا می‌دانیم که سیبیل داشتن، به کسی جایگاه و قدرت نمی‌دهد). کنده شدن چندتار از سیبیل پدربزرگ و خنده جماعت، این شانس را بهمان می‌دهد که بفهمیم نماد قدرت بابابزرگ چقدر سست و شکننده است.

کنفرانس و رپورتاژ آگهی مراسم رونمایی از «مستعان 110»
کنفرانس و رپورتاژ آگهی مراسم رونمایی از «مستعان 110»


جبر و حماقت، نقطه اشتراکی دارند و آن آسیب‌پذیر بودن در مقابل تمسخر و لو رفتن الگوهاست. جبر احمقانه را به همین شکل می‌شود از میان برد. باید الگوی آن را کشف کرد و به آن خندید! با همین شیوه‌ است که امروز می‌شود به جای مُهر روی پیشانی "نقی معمولی" در سریال پایتخت و تلاش ناکامش برای بستن دکمه‌ی چسبیده به یقه خندید. (البته پایتخت بعنوان یک سریال کمدی، اصلا خنده‌دار نیست!) داشتنِ ریش و خفه کردنِ خود با دکمه آخر پیراهن، همان الگویی است که امروز می‌شود آن را مسخره کرد. کل فرایند کشف الگو و خندیدن به جبر احمقانه را هم می‌توان حمله‌ای استراتژیک دانست.

سه: پیش از همه‌گیر شدنِ کووید-19 در کشور، یک کاربر خوش‌سخنِ توییتری به کنایه گفت که درصورت ورود کرونا به ایران، مسئله ابتدا توسط حکومت انکار می‌شود، بعد که تلفات جدی شد، مسئله به دشمن خارجی نسبت داده می‌شود، بعد جماعتی (!) با لباس زورو وارد می‌شوند و رسانه حکومتی سعی می‌کند آن‌ها را منجی نشان دهد، اما با تمام اشتباهات و خطاها، کرونا بالاخره کمرنگ می‌شود و در آخر، از ایده‌های احمقانه همان منجی‌ها تقدیر می‌شود.

این سناریو برایتان آشنا نیست؟
این سناریو برایتان آشنا نیست؟

چیزی از ورود کرونا به کشور نگذشته بود که بعد از اظهار نظر حضرت آقا، با موج تحلیل‌های کارشناسانه و معنویِ تلویزیون جمهوری اسلامی روبرو شدیم که یکی در میان می‌گفتند پای یک حمله بیولوژیک به امت مسلمان (البته فقط بخش شیعه‌اش و البته فقط شیعیانِ ایرانی‌اش) در کار است و باید از غربی‌ها درخواست غرامت کنیم و... ادامه را خودتان می‌توانید حدس بزنید. بطور شبانه روزی، رسانه های مشخص، همت‌شان را گذاشتند پای پروموت کردنِ این فرضیه احمقانه که غرب و همدستانش، احتمالا خواسته اند ایران را مورد حمله بیولوژیک قرار دهند. (مدیونید اگر فکر کنید نام امنه سادات ذبیح پور هم این وسط درخشیده است!)

پروپاگاندا تلاش داشت یک ایده احمقانه را پروموت کند...
پروپاگاندا تلاش داشت یک ایده احمقانه را پروموت کند...

امروز، حدود 6 ماه از اولین زمزمه های حمله بیولوژیک و البته رسواییِ مستعان 110 می گذرد. ایالات متحده مانند ایران، همچنان درگیر کروناست و ووهان چین، مرکز شیوع کرونا، این روزها شاهد فستیوال‌های موسیقی چندده هزار نفره است و گویی کووید 19 را به سخره گرفته.

اما اختراع قابلمۀ مستعان 110 و بقیه موارد یاد شده را چطور می‌شد پیش‌بینی کرد؟ با کشف همان الگو! شکستن رمز الگوها و خندیدن به چیزهای مسخره‌ای که روزگاری هیچ‌جوره نمی‌شد حتی به مسخره‌دانستن‌شان فکر کرد، احتمالا یکی از همان سنت‌های الهی است که نمی‌گذارد احمق‌ها، بیشتر از زمان خاصی بتوانند برما حکومت کنند!

کروناکویید19جمهوری اسلامیسپاهجنگ بیولوژیک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید