شروع دوستی ما از سال 61 در حمیدیه اهواز شروع شد. قاسم سلیمانی فرمانده تیپ ثارالله، سخنران بود و من (علی شیرازی) روحانی گردان شهید باهنر. همانجا بود که عشق به حاج قاسم و این مرد بزرگ به دلم نشست
کتاب "حاج قاسمی که من می شناسم" به قلم علی شیرازی به روایت رفاقتی چهل ساله از او با سردار دلها می پردازد جایی که با آسمانی شدن سردار این رفاقت پایان یافت. حاج قاسمی که من میشناسم توسط انتشارات خط مقدم در قطع رقعی وبا 168 صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب در سایت های معتبر از جمله سایت بوک روم گنج صادق و کتاب قم قابل تهیه می باشد.
طوری خودمانی برخورد میکرد که هیچ فاصله ای بین او و بچه های شهید نباشد؛ احساس کنند پدرشان آمده؛ حرف شان را بزنند؛ مشکلات شان را بگویند.دفترچه ی تلفنی داشت که شاید صد و پنجاه شماره ی تلفن خانوادهی شهید توی آن یادداشت کرده بود. روزی نمی شد که با چند نفرشان تماس نگیرد.
توی هر فرصتی در طول روز، به مادر، پدر، همسر و بچه های شهدا زنگ میزد. با هر یک، ده دقیقه - پنج دقیقه صحبت می کرد. حال شان را می پرسید و مشکلات شان را می شنید. توی راه خانه به محل کار، در مسیر فرودگاه و رفتن به جلسه ها، این زمان ها هم متعلق به خانواده ی شهدا بود.
صفحه 38 کتاب حاج قاسمی که من می شناسم