ویرگول
ورودثبت نام
کتاب قم
کتاب قم
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی کتاب معبد زیرزمینی - نشر جمکران

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

عده ای از انسان ها هستند که شخصیت واقعی خود را دل خاک می جویند. کتاب "معبد زیر زمینی" در قالب رمانی جذاب به قلم معصومه سادات میرابوطالبی به سراغ داستان زندگی شهیدی می رود که در جنگ و عملیات فتح المبین مبتکر حفر کانال بود. این کتاب از سیر تحولاتی و تغیر در یک شخص سخن می گوید. کتاب "معبد زیر زمینی که در سایت کتاب قم هم موجود است. توسط انتشارات جمکران در قطع رقعی وبا 163 صفحه به چاپ رسیده است.



بخشی از کتاب معبد زیرزمینی:(رودخانه فصلی، قبل از طلوع آفتاب)

بعد از نماز صبح جمع و جور کرده بودیم برویم کانال که دیدم حاجی توی سنگر نیست. فهمیدم سروان میرحسینی آمده و زودتر از ما رفته اند جلو برای بازدید کانال. وقتی ما باروبندیل بستیم تا از سد ابوشریف بگذریم و برویم سمت کانال، حاجی و میرحسینی داشتند برمی گشتند.

چند درجه دار دیگر هم بودند. از روی لباس هایشان اسم هایشان را خواندم. سرهنگ علی رزمی، سرهنگ سليمان جاه، سرهنگ حسنی سعدی. سرهنگ سليمان جاه قدش از بقیه بلندتر بود. با شوخی داشت به ستوان آرام میگفت: «این آرام کانال رو اندازه قد خودش کنده . برای ما کوچیکه.» بعد همه شان خندیدند.

سروان میرحسینی با همه مان حال واحوال کرد و تعریف کرد که کار چقدر خوب شده و از این حرفها. حاجی ماند عقب و ما رفتیم سراغ کانال. این یک هفته آخرسرعت گرفته بودیم و طول کانال خیلی بیشتر شده بود. همين بیشتر شدن طول کانال، باعث شده بود نفس کشیدن هم سخت تر شود. دیگر بیشتر از پنج دقیقه نمیشد توی کانال بند شد. هوا کم می آمد و تندتند جا عوض می کردیم.

نوبت من بود و رفته بودم ته کانال. کلنگ میزدم و شرشر عرق می ریختم. احساس میکردم پوست بدنم چند برابر شده و دارد از شدت گرما درمی آید. زیرپوشم را درآوردم و انداختم روی فرغوني پشت سرم . اگر میشد، پوست تنم را هم میکندم. باید چه کار میکردم؟ چندبار هوا را با صدا دادم توی سینه و نگاهم رفت به سقف... .

صفحه 95 کتاب معبد زیر زمینی

کتابنشر جمکرانکتاب جمکرانمعرفی کتابمعصومه سادات میرابوطالبی
فروشگاه اینترنتی کتاب قم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید