هر چه می شود، می گویند تقصیر این دهه هشتادی هاست. وقتی سنمان را سوال می کنند با جواب عجیب «دهه هشتادی هستم» مواجه می شوند. بعد با یک نگاه عاقل اندر سفیه بالا تا پایین ما را زیر و رو می کنند تا مبادا خرابکاری از ما سر بزند. اصلا وقتی قد و قامت و ریش و سبیلمان را می بینند بهمان می خندند و می گویند؛ یعنی تو دهه هشتادیی؟؟ دروغ!!!
آری من با افتخار یک دهه هشتادی هستم. دهه ای که همچنان قدیمی بازی های نسل قبل خود را به دوش می کشید و از یک طرف هم مجبور به پیشرفت بود. اما داستان چیه؟
وقتی حرف از شهید و شهادت می زنیم، همه ذهنشان به سمت افراد دهه 40 یا 50 می رود. روزگاری که جنگ و شهادت حرف اول را می زد. برای خرید کتاب درمورد شهید دهه هشتادی اینجا را کلیک کنید.
اما از شهدای دهه هشتادیمان چیزی می دانید؟ همان هایی که لفظ گودزیلا را بهشان دادید...
آبان ماه سال ۱۴۰۱، ماهی بود که با غبارآلودیِ خود، دل مردمِ ایران را به یادِ روزهایِ سختِ جنگِ دفاعِ مقدس برگرداند. در این ماه، همهی مردمِ ایران، با خاطراتِ تلخِ جنگ و اشتیاقِ دفاعِ از کشورِ خود، در خدمتِ امنیتِ مردم و کشورشان بودند.
امّا این ماه، همچون یک سیلِ بزرگِ اشک، شهدایِ دلِ فداکار، با خود به سویِ پایینِ آمدند. آنها با پایبندیِ به ارزشهایِ دفاعیِ کشور و با قدرتِ ایمانِ خود، در راهِ حفظِ امنیتِ مردم و کشورشان، شجاعانه و با ایمانِ تمام، به جانِ خود اولویت دادند.
این شهدایِ امنیت، همچون فرشتگانِ فداکار، با عشقِ بیپایانِشان به مردمِ خود، همیشه در خدمتِ امنیتِ کشورشان بودند. آنها همیشه با استعدادِ خود و با قدرتِ ایمانِ خود، سعی میکردند تا به خدمتِ مردمِ خود بپردازند و به زندگیِ بهتری دست پیدا کنند.
راه و رسم شهادت سن و سال نمی شناسد، مهم دل آدم است که با شهادت هم مسیر باشد. از شهید دهه هشتادی چه می دانید؟ آخه دهه هشتادی ها و چه به شهادت؟ لازم نیست برای نشان دادن غیرت که حتما به جنگ با دشمنان با توپ و تانک رفت! آرمان عزیزمان برای حفظ امنیت و ایجاد آرامش دلش را به خدا سپرد...
کتاب "آرمان عزیز" از مجموعه قهرمان من کاری از انتشارات کتابک می باشد که 10 خاطره از شهید آرمان علی وردی شهید امنیت می پردازد.