یازدهمین سری از کتاب های تام گیتس با نام قانون سگ های آدم خوار(فعلا) توسط انتشارات هوپا معرفی شده است که که در آن تام گیتس نقشه عالی در سر دارد تا باهم بتوانیم سگ های آدمخوار را بهترین گروه موسیقی کل عالم کنیم!
این کتاب در سایت های هوپا و سایت کتاب قم قابل تهیه می باشد.
وسط همه ی این اتفاق ها من هم فِرز یک مشت پر، از غذاهای توی بشقابم را برمی دارم و جوری که به نظر طبیعی بیاید، خم می شوم عقب سمت پنجره ی باز. بعد محتویات مشتم را با بیشترین سرعتی که می توانم می ریزم بیرون. وقت کافی دارم برای اینکه قبل آرام گرفتن اوضاع، چند مشت دیگر غذا هم بیرون بریزم.
بابا بزرگ دندانش را برمی دارد و می گوید: «ببخشید پاپت ای حصيه.» دلیا آوريل را برده توی آشپزخانه برمی گردد و بهمان می گوید: «اوريل ضربه ی روحي ناجور خورده از دیدن دندونها... اینه که ما جفتی می ریم خونه.» زن عمو آلیس پیشنهاد می کند مقداری دسر بدهد دليا و آوريل با خودشان ببرند (از من اگر بپرسید می گویم دسره واقعا ارزش بردن ندارد).
الان دیگر نگران نیستم اوضاع چی می شود، چون بشقابم خالی شده (تقريبا) و این همان چیزی است که می خواستم. بفهمی نفهمی وسوسه شده ام مقداری دسر هم برای خودم بکشم. (یک کم جا دارم برای خوردن...)
مامان و بابا بشقاب ها را می برند توی آشپزخانه (از جمله بشقاب من را هم) و هم زمانش عمو کوین کیک میوه ای اشتها انگیزی را می آورد سر میز که رویش همه جور چیزی دارد... و چند تا هم بستنی می آورد. مامان هم دسر خامه شکلاتی اش را می آورد به چیزهای روی میز اضافه می کند. کوین می گوید: داشت یادم می رفت ها (هیچ هم یادش نرفته بود.) مامان می گوید چه حیف که دلیا و اوريل رفته اند. بابا می خندد که: «دسر بیشتری به ما می رسه به و مامان سرش را بالا می آورد از آن نگاه های سرزنش کن بهش می اندازد.
زن عمو آلیس که شروع می کند تقسیم کردن کیک، مامان نگاهش می کند و می گوید: نمی دونستم شما گربه دارین
صفحه 159 کتاب تام گیتس 11 - قانون سگ های آدم خوار (فعلا)
