اگر داستان آرش واقعیت دارد، این آدم آرش بود. آرش، جان خودش را توی تیر گذاشت که تیر کوتاه ننشیند تا مرزهای ایران کوچک نشود. این آدم هم جان خودش را در مجموعه هایی گذاشت که داشت آنها را بزرگ می کرد تا این مجموعه ها بزرگ بشوند...
همه ما اسم موسسه رویان را شنیده ایم. کتاب "داستان رویان" از یک مدیر تراز انقلاب اسلامی به نام دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان برایمان روایت می کند، داستان تاریخ شفاهی پیشرفت ها. کتاب "داستان رویان" توسط انتشارات راه یار در قطع رقعی و با 200 صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب را می توانید از فروشگاه های معتبر از جمله سایت کتاب قم سایت گنج صادق و حاجت بوک تهیه نمایید.
پس از جنگ تحمیلی عده ای جوان از جنگ برگشته دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند مجموعه ای را راه اندازی کنند که برای اولین بار مشکل «نازایی» را در کشور حل میکرد. انگیزه آنها برای حرکت، امید به توشه آخرتی بود که از ثمره تلاششان فراهم می آمد.
سال ها بعد از آن همه تصمیمات و اقدامات و رنج ها، نتیجه کارشان نماد پیشرفت ایران شد و به باز کردن گره زندگی خانواده های گرفتار انجامید. «رویان»، نوزاد همان تلاش ها و مجاهدت های جمعی سعید کاظمی آشتیانی و دوستانش بود.
رویان هم مثل هر نوزاد دیگری داستان زندگی دارد؛ نوزادی که حالا دهه دوم زندگی اش را سپری میکند. در داستان زندگی رویان، داستان هزاران نوزاد دیگر نهفته است؛ داستان صدقه جاریه ای که کاظمی آشتیانی و دوستانش از خود به یادگار گذاشتند و چه وظیفه ای برای «تاریخ شفاهی» مهم تر از اینکه چنین اسناد با ارزشی را جمع آوری و منتشر کند.
درمان ناباروری تنها جنبه پزشکی و علمی نداشت، بلکه خدمت بزرگی برای رفع نیازهای فرهنگی اجتماعی جامعه بود. افرادی که برای درمان به خارج از کشور میرفتند، باید حداقل یک ماه یا بیشتر در خارج اقامت می کردند. چون مجبور بودند، هرنوع مشکلی را به جان می خریدند.
یکی دو ماه با هرسختیای کنار می آمدند و زندگی می کردند. گاهی باید به هر کاری تن میدادند و نهایتا به قول مسئولان آن زمان با ۱۰ درصد موفقیت به کشور برمی گشتند. این یعنی علیرغم همه هزینه ها و مشکلات، اکثر این افراد به نتیجه نمی رسیدند و سرافکنده برمیگشتند.
برخی از افراد در آن کشورها می ماندند و حتی خانواده هایشان از هم می پاشید. بنابراین درمان ناباروری از یک طرف از لحاظ علمی کاری پیچیده و جذاب بود و از طرف دیگر از لحاظ فرهنگی اجتماعی نیز امری ضروری . همه این جوانب به اندازه ای جذابیت ایجاد می کرد که افرادی را به سمت خودش کشاند.
شخصیت سعید ایجاب می کرد پاسخ همه سؤال ها و دغدغه هایش را بیابد. شخصیتی که تنها به وجهه علمی محدود نمی شد که وجهه فرهنگی اش سابقه بیشتری هم داشت.
صفحه 40 کتاب داستان رویان