هرگاه سخن از مردی و مردانگی و رسم پهلوانی در میان باشد. نام جهان پهلوان غلامرضا تختی به ذهنمان خطور می کند. شخصی که حریف اصلی خود را در تشک نمی دید بلکه دشمن اصلی او بی عدالتی و ظلم بود. او گام در مسیر عدالت و مردانگی می گذاشت و برای همین غلامرضا تختی نامش جاودانه شد. کتاب غلامرضا از خاطرات و زندگینامه این پهلوان می گوید و می توانید با کلیک از اینجا، خرید کنید.
بالاخره خیلی ها دنبال این هستند که به خیال پول و مقام، پهلوانی را بخرند. اما نمی دانند که رسم مردانگی با این پول ها و مقام ها به دست نمی آید. مردانگی را همچون غلامرضا باید در رفتار و کردار به نمایش گذاشت.
نوشتن و گفتن از این اسوه انسانیت کار آسانی نیست
او فرزند ایران و اسلام بود و از کسی که مانند پوریای ولی به مولایش امیرالمؤمنین علی (ع) اقتدا میکند غیر از اینها را توقع نداریم.
غلامرضا تختی فرزند این خاک و با مردم این دیار بود برای همین همه مردم ما در شادی او شاد بودند و در ناراحتی او اشک میریختند. مردم کاری نداشتند که چند مدال زرد و سفید از آوردگاه جهانی کسب کرده آنها در زوایای پیدا و پنهان زندگی پهلوان ،انسانیت درستی صداقت و احترام به هم نوع را مییافتند برای ،همین وقتی هم که در مسابقات هیچ مدالی کسب نکرد مانند زمان قهرمانی جهان او را بر دوش خود سوار کردند و به افتخارش فریادها کشیدند!
جوانی که همه مادران و پدران زحمت کش جنوب شهر او را فرزند خود میدانند و خالصانه از او یاد میکنند. کشتی گیری که در میان سختیها و مشکلات بزرگ شد و فاتح قله های افتخار برای هم میهنان خود گردید و هرگز خودش را میان عناوین و مدالها و شهرت گم نکرد.
رژیم شاه می خاست مرگ او را خودکشی معرفی کند، اما همان زمان بود که یکی از مجلات، علت مرگ او را دقیق تر از همه گفت :«تختی را خودکشی داده بودند».
و برای مشایعت او تا جایگاه ابدی، نزدیک به نیم میلیون نفر آمدند.
به قول جلال آل احمد«... از آن همه جماعت هیچ کس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد! آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت، جبران کرده باشی نبودن های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خود کشی کنی!؟ این قهرمان که خاک خانی آباد را خورده بود هرگز به ناامیدی نمی اندیشید؛ آخر امید یک ملت بود، ملت ایران.»