ویرگول
ورودثبت نام
بهرام ورجاوند
بهرام ورجاوندحقیقت آن است که من در عصر تاریکی می‌زیم. ناب‌ترین واژگان ابلهانه می‌نماید. جبین صاف حکایت از بی‌خیالی دارد و آن‌کس که می‌خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است.(برتولت برشت)
بهرام ورجاوند
بهرام ورجاوند
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

در مسیر بازگشت...

بساوش انگشتان تو...

یک‌لمحه...

کوتاه و ناشکیب...

بی‌نصیب...

صاعقه‌ی نفس‌زدنی

به وسعت یک دیدار...

بالای پلکان برقی...

بارش ریزریز لبخندی...

...

بر نگاهت... لبت...

عطر غربت و حلاوت آشنایی...

زعفران و قند و مرض...

عطر هل... و زهر هلاهل...

سلامی شتابناک...

به ضرباهنگ خداحافظی ...

روان روان... مثل دو جوبار...

موازی همدیگر...

در مسیر مخالف...

تو می‌روی و من می‌آیم...

رو به بالا...

رو به پایین...

رها می‌کنم...

تو را... خیال را... عشق را...

توی دالان مترو...

ابستگاه عبدل‌آباد...

می‌گذریم از هم...

تا ابد...

۷
۰
بهرام ورجاوند
بهرام ورجاوند
حقیقت آن است که من در عصر تاریکی می‌زیم. ناب‌ترین واژگان ابلهانه می‌نماید. جبین صاف حکایت از بی‌خیالی دارد و آن‌کس که می‌خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است.(برتولت برشت)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید