میخوام چالش بذارم برای خودم. از اونجایی که نمیدونم بعد از تعطیلات تکلیفم چیه و زندگیم نابهسامان و رو هواست، پس تا ۱۵ فروردین؛ یعنی ۲۸ روز سختی!
اسمش رو سختی نمیذارم، بیشتر شبیه نظمدادن به زندگیم و برگشتن به زندگیه. فقط میخوام این مدت خونه بودنم باعث نشه عقلمو از دست بدم.
قانونش اینه که هر روز باید انجامش بدم و اگه یه روز یکیش انجام نشد، باید جریمه بشم. (چه جریمهای میتونه مفید باشه؟)
برای این ۴ هفته یه بولتژورنال مخصوص طراحی میکنم و پرش میکنم، این ۲۸ روز، یه ماهِ جدا از سال ۰۳ یا ۰۴ عه.
اینا کارهاییان که باید انجام بشن:
۱) هرروز باید بنویسم، حداقل ۲۰۰ کلمه. پشت میز، نه دراز کشیده! تمرینها رو دقیق و هر روز انجام میدم! هر روز لغات جدید رو یادداشت میکنم.
۲) هر روز علاوه بر کتاب داستانیم، باید کتاب پرندهبهپرنده و اون خودیاریهایی که شروع کردم رو بخونم. کتاب جدید هم شروع نمیکنم! ( کتابهای باز تا الان: آنشرلی در اونلی، آشغالدونیِ ساعدی، پرندهبهپرندهِ آنلاموت، چگونه کمالگرا نباشیم؟، عادتهای خوب عادتهای بد)
۳) ورزش! ورزش نه به این معنا که ۶ صبح برم بدوم یا برم باشگاه، چون انجام نمیدم؛ اما هر روز تو خونه، دهدیقه نرمش میکنم و اگه شد هفتهای دوبار میرم پارک ورزش میکنم یا میدوم.
۴) تا ۵ صبح بیدار نمیمونم! از وقتی دوباره جغدِ شب شدم حالم بدتر شده. باید دوباره برگردم به ۷صبح بیدار شدن. روی صبح بیدار شدن تمرکز نمیکنم، چون شب باید زود بخوابم تا درست شه.
۵) زبان خوندن. از روزی یکربع شروع میکنم، ولی هر روز! نه به شیوه قبل. با برنامهریزی و فیلمهای یوتیوب و آهنگ و لغات. روزی ۳-۴ صفحه هم از روی مکبث میخونم.
۶) هر روز میرم بیرون، حتی شده تا سر کوچه. انقدر تو جام دراز کشیدهام، بدنم حالت بالش و تشک رو به خودش گرفته.
۷) بیشتر از پنجبار آنلاین نمیشم! بیشتر از دوبار اپهای طاقچه و فیدیبو و گودریدز رو چک نمیکنم!! (واسه خودمم خندهداره)
۸) مدیتیشن با فرزاد بیان رو ادامه میدم.
۹) جلسههای ساعت ۱۱ رو شرکت میکنم! حتی اگه اقدامی انجام نمیدم، نمیخوام از جو خارجتر بشم.
۱۰) لابلای مهارتهایی که ممکنه بهدردبخور باشن، میگردم و یکم یادشون میگیرم ببینم کدومو بیشتر خوشم میاد و ادامهش میدم. از روزی که انتخابش کردم هر روز تمرینش میکنم. ۱۵ فروردین باید تو اون مهارت یه پله بالاتر از امروزم باشم.
۱۱) هرروز حتی شده اندازه یه نیمرو زدن یا ژله درستکردن، آشپزی میکنم.
دیگه چی به ذهنت میاد که میتونه مفید باشه؟ چی دیگه میتونه نجاتم بده؟
کاش یکی بود تا باهاش انجامش میدادم.
پس نظرت چیه هرروز برگ جمع کنیم؟