یادمان شهدای فتح المبین
#ناگفته ها
یکی از فرماندهان شهیدش، رتبهی ۱ شیمی دانشگاه صنعتی شریف بود؛ شهید محسن وزوایی. دانشگاهی که هر درسخوانی آرزوی تحصیل در آن را دارد، اما این دانشجوی نخبه به سبب پیروی از خط امام به جبهه و جنگ رفت. در یکی از عملیاتها گردانش در دل شب گم شده بود، حتی اعزام دستههای شناسایی به اطراف نیز گرهای باز نکرد.. سرنوشت کل عملیات به خطر افتاده بود. در این لحظات سخت، این شهید عزیز با نهایت طمأنینه به نماز و دعا و تضرع ایستاد. میگفت: خدایا پای آبروی اسلام در میان است نه آبروی ما بندگان حقیرت؛ همچون موسی برای عبور از دریا و همچون پیامبرت که برایش غار قرار دادی و عنکبوت بر درگاهش، ما را نیز از درماندگی نجات ده! اخلاص او، ایمان و یقین او به نصرت الهی و امداد غیبی و تکیهی او به خدا به جای تکیه به توان خود که در نهایت به فتح الفتوح انجامید، درس بزرگی برای ماست... .
آری؛ همیشه تجهیزات و امکانات نیست که فتح را به دنبال دارد؛ چیز بالاتری وجود دارد که نتیجهی نهایی یک مبارزه را رقم میزند؛ یعنی ایمان به خدا! در خاطرم هست که در منطقهای به نام دب حردان در خوزستان، عراقیها آنجا هفتصد تانک زرهی داشتند و ما تقریبا هیچ! فقط خدا را داشتیم و بس! ما با یک حرکت کوچک؛ مثلا با یک ماشین لندرور که چند نفر بیشتر ظرفیت نداشت، یک خمپاره شصت، یک آرپیجی زن و یکی دو نفرمان که کلاشینکف داشتیم، به سمت مواضع دشمن تیراندازی میکردیم تا به دشمن بگوییم که حضور داریم. آنها به جهت رعبی که خداوند در دلشان میانداخت از این حرکتهای کوچک ما میترسیدند و خوف داشتند؛ در حالیکه میتوانستند به راحتی اهواز را تصرف کنند.
یادم هست که در عملیات سوسنگرد، گروهی از رزمندگان ناگهان متوجه شدند در قلب دشمن قرار دارند یعنی از پشت سر، سمت راست، سمت چپ، گلوله میبارید و در محاصره قرار داشتند. نزدیک ظهر بود؛ روز هشتم محرم، قمقمهها خشک بود؛ هوا به شدت گرم بود و آفتاب سوزان به شدت بر سرشان میتابید. هیچ کس یک قطره آب نداشت، گویا عاشورا در حال تکرار شدن بود و همه منتظر شهادت بودند. بی سیم چیِ آذری؛به زبان ترکی، روضه حضرت زینب "سلام الله علیها" را می خواند. آنقدر این صحنه قشنگ بود؛ کربلا ، عاشورا ،تشنگی و عطش... زیبایی آن صحنه تکرار نشدنی بود..
#روایت سوم
میخواهم برایتان دربارهی فتحالفتوحِ فتحالمبین بیشتر بگویم... عملیات آزادسازی خرمشهر از مهمترین نقاط عطف جنگ است. از مهمترین علل موفقیت این عملیات، افزایش چشمگیر خودباوری و اعتماد به نفس رزمندگان بود که توانست منجر به آزادسازی خرمشهر شود. در آن برههی حساس سه چالش اصلی بر سر راه رزمندگان وجود داشت: نبود برنامهی مشخص برای جنگ؛ عدم اولویتبندی در جبههها؛ کمبود نیروهای آموزش دیده .
_ نبود برنامه، موجب سردرگمی و خستگی نیروها میشد و به تبع آن انرژی و امکانات رزمندگان به هدر میرفت. _ عدم اولويتبندی و عدم آموزش مناسب نیروها، باعث میشد کارایی آنها کاهش یابد و نتوانند با تجهیزات و تاکتیکهای دشمن آشنا شوند؛ ضمنا خطراتی به دنبال داشت. لذا نخبگانی، همچون حسن باقری، صیاد شیرازی و ... دور هم جمع شدند و تدبیر اندیشیدند. پیشنهادات حسن باقری، جمع آوری اطلاعات و شناسایی دقیق مواضع خودی و دشمن، آموزش و توجیه دقیق نیروها، تعیین مناطق کلیدی و گلوگاهی برای عملیات، تغییر استراتژی کلی جنگ، تعیین دقیق زمان عملیات و انجام عملیاتهای کوچک برای ایجاد روحیهی خودباوری نیروها با ترکیبی از عقلانیت و ایمان بود. تاکید میکرد که نباید تنها به روشهای مرسوم جنگ اتکا کرد؛ بلکه باید براساس اصول جهاد کبیر عمل کرد و حتی از ظرفیت دشمن به نفع اهداف انقلاب استفاده کرد؛ باید بیشتر تمرکز بر مناطق کلیدی باشد. شهید حسن باقری پیشنهاد میدهد که به جای حملهی مستقیم به خرمشهر، به سمت خط مرزی حرکت کنند و محاصره را نهایی کنند؛ این تصمیم باعث سردرگمی دشمن و در نهایت آزادسازی خرمشهر میشود.
ایشان معتقد بود که لشکر باید به صورت چرخشی در جبهه حضور داشته باشد تا از ظرفیت تمام رزمندگان به بهترین شکل استفاده شود. این شرایط، این امکان را به رزمندگان میداد که در شرایط مختلف واکنشهای بهتری نشان دهند. ضمنا ایشان در جلسات، به اهمیت دعا و روضه و توکل به خدا و لزوم از خودگذشتگی تأکید میکرد. ایشان بر این باور بود که اگر نیرویی به سبب عدم آموزش در عملیات کشته شود، هیچ حجتی نزد خداوند نخواهیم داشت.
طبق طراحی فرماندهان، عملیاتها به سه سطح تقسیم میشد:
۱- عملیاتهای کوچک، برای تقویت خودباوری رزمندگان طراحی میشد.
۲- عملیاتهای سطح متوسط، هدفشان نجات مناطق کلیدی بود؛ مانند آبادان و بستان. این عملیاتها نیازمند دقت و برنامهریزی رزمندگان بود.
۳- عملیاتهای بزرگ مانند آزادسازی خرمشهر و مناطق کلیدی بزرگ دیگر، مانند عملیات فتح المبین که در فروردین ۱۳۶۱ انجام شد و از بزرگترین عملیاتهای موفق جنگ محسوب میشود (به سبب کسب اطلاعات و شناسایی دقیق مواضع دشمن، طراحی دقیق و اجرای هماهنگ نیروهای آموزش دیده و خودباور) به طوریکه الگویی برای عملیاتهای بعد قرار گرفت.
فرماندهان بر این باورند که پیروزی این عملیات نتیجهی ایمان و نصرت الهی است. یادمانهای دوکوهه و فتحالمبین، به عنوان مکانهای مهم تربیت رزمندگان معرفی میشوند و میتوانند الهامبخش برای نسل های ما و آیندگان باشند. یادمان شهید حسن باقری در فکه شمالی و پشت رودخانه دویرج قرار دارد و مکانی مهم برای یادآوری تلاشها و فداکاریهای رزمندگان در دفاع مقدس است. این یادمانها به ما یادآوری میکنند که باید با درک عمیقتری از شرایط و تجارب گذشته، به سمت ساخت آیندهای روشنتر گام برداریم.
فتحالمبین قلهی کلان خودباوری در جنگ است؛ اگر نیروها، خودباوری نداشتند هرگز موفقیت حاصل نمیشد. آن زمان تجهیزات و امکانات ما در جنگ بسیار اندک بود؛ برعکس، اکثر کشورهای دنیا به عراق کمک تسلیحاتی میکردند. نیروها با کسب روحیهی "ما میتوانیم" فتحالفتوح کردند! فتحالمبین تنها متعلق به زمان جنگ نیست؛ اکنون ما نیز در شرایط تحریمها و سختیها، با خودباوری و اعتقاد به اینکه ما میتوانیم و توکل بر خدا، خواهیم توانست در زمینههای گوناگون از جمله اقتصادی، علمی و... فتحالفتوح کنیم.
نمونهی بارز خوباوری و فتحالمبین زمانهی ما، شهید مصطفی احمدی روشن است؛ ایشان یک فرانخبهی مدیریتی است که خرمشهر هستهای را آزاد کرد. آنچه استادش میگفت هرگز نمیتوانیم در ایران آن را انجام بدهیم، با ایمان، تدبیر و توکل انجام داد و عملی کرد. ایشان با شناسایی، گزینش و انتخاب تعدادی نخبه، از جمله شهید شهریاری و تربیت آنها به فتحالفتوح هستهای دست یافت. ما نیز میتوانیم و کافیست بخواهیم فتحالمبین کنیم.
#نقش زنان_ خانم فاطمه سادات نواب صفوی
پنج سالت بود که پدرت، نواب صفوی، شهید شد؛ در مشهد. به سبب فعالیتهای سیاسی او علیه رژیم شاه، تا این سن شناسنامه نداشتی؛ اما کم نیاوردی و راه پدر را در کنار همسرت ادامه دادی؛ آنقدر که تبعیدتان کردند؛ به روستایی در زاهدان! حتی بعد از تبعید نیز دست از مبارزه علیه ظلم رژیم شاه برنداشتی. یک زن چقدر میتواند بزرگ باشد؛ هم مادر باشد، هم همسر؛ هم درس بخواند و به مملکت خود خدمت کند و هم علیه ظلم جهاد کند. برای ادامهی تحصیل به همراه همسرت به خارج از کشور مهاجرت کردی، مهندس کامپیوتر شدی، همسرت نیز مهندسی ماشین آلات صنعتی را گرفت. سپس به وطن بازگشتید اما مجدداً برای کمک به مردم لبنان، به شهید چمران پیوستید و مبارزات چریکی میکردید. همسرت در کردستان شهید شد اما همچنان روحیهی جهاد و مبارزه طلبی خود را حفظ کردی و در کنار رزمندگان انقلاب به مبارزه با رژیم بعث عراق پرداختی. به روح بزرگت غبطه میخورم؛ چقدر همتش زیاد است. تنها زن مبارز در عملیات آزادسازی خرمشهر بودی؛ با اطلاعات موثر و مفیدی که از موقعیت دشمن میدادی، در عملیات نقش تعیین کنندهای داشتی.
آیا من نیز میتوانم چون تو باشم؛ اینقدر موثر؟ آیا میتوانم در ابعاد گوناگون تلاش و رشد کنم؟
■ محتوا:
▪︎ مریم شم آبادی | دندان پزشکی 1401
▪︎ ریحانه محمد آبادی | داروسازی 1401
■ ویراستار:
▪︎ سعیده داوودی | هوشبری97