《ما مکلف به انجام وظیفهایم؛ برایمان مهم نیست که عملیات پیروز بشود یا نه؛ مهم این است که ما وظیفهمان را انجام بدهیم و جهاد فی سبیلالله انجام شود. گیریم حالا پیشرفت حاصل بشود یا نشود. ولی از آنجایی که خداوند صداقت رزمندگان اسلام را میبیند، قطعاً با پیروزی توأم خواهد بود. این کارها همه از لطف خداست و هیچ چیزی ما نیستیم که انجام میدهیم...》
در یادمان شهید باقری، میرسیم به لایهی سوم جنگ؛ داستان از اینجا شروع میشه که بنی صدر میاد و میگه جنگ به بن بست رسیده و راهحل جنگ رو مذاکره میبینه، اما با عزل امام کنار میره و امام دستور میدن جوانان انقلابی، ادارهی جنگ رو به دست بگیرن.
اینجاست که باید این جوانان به خودشون جرئت بدن و روش درست جنگ رو پیدا کنن!
شهید حسن باقری کار رو بهدست میگیره و تغییرات مهمی در استراتژی جنگ انجام میده که نتیجهاش میشه آزادسازی خرمشهر در عملیات بیتالمقدس! حالا میخوایم ببینیم مشکلات چی بوده و شهید باقری چه راهحلهایی برای این مشکلات به کار برده که بنبست جنگ رو باز کرده و به اون نتایج مهم رسیده:
حالا که از روایت سوم یادمان شهید باقری گفتیم و نقش مهم این شهید بزرگوار رو در جنگ متوجه شدیم، یه سوال پیش میاد؛ اینکه شهید باقری چه ویژگی هایی داشته که ایشون رو معجزهی انقلاب کرده؟ چی شد که شهید باقری به اینجا رسید؟
اگه از خود شهید باقری بپرسیم، بزرگترین نقطهی قوت یه نیروی خوب رو ایمانش میدونه!
شهید معتقده مومن، قوی هست و عقب نشینی نمیکنه، از نظر شهید باقری معنویت یعنی جنگ در ارادهها و بریدن از خود و تعریف خود در ارادهی الهی! شهید باقری با ایمانی که داشت جرئت و شجاعت پیدا کرد و تونست بنبستهای جنگ رو حل کنه.
خوب، یه همچین ایمان و نگاهی، استعدادهای آدم رو بروز میده و سرنوشت یه جنگ رو عوض میکنه! این ویژگی مهم، یعنی ایمان، بروز دهندهی سایر ویژگیهای این شهید میشه؛ ویژگیهایی که در روایت سوم دیدیم.
اما حالا یه سوال پیش میاد، اینکه آیا شهید باقری از همون اول اینطور بوده و این سطح از ایمان رو داشته؟ شهید چه مسیری رو در زندگی طی کرده که حاصلش شده این ایمان؟ آیا ما میتونیم مثل ایشون بشیم؟
در سِیر داستان زندگی شهید باقری، یه چیزی که توجهمون رو جلب میکنه، هیئتهای هفتگی هست که شهید از نوجوانی در اون حضور داشتن؛ هیئتهایی که قدم به قدم و ذره ذره، هویت اسلامی شهید باقری رو شکل میده و شاکله ایشون رو به یک شاکلهی اسلامی و انقلابی تبدیل میکنه.
همین هیئت رفتنها باعث میشه پایههای ایمان ایشون قوی بشه و این ایمان قدرت تشخیص درست از غلط رو به ایشون میده، تا جایی که در لحظات حساس تاریخ، در جای درست میایسته. مثل اون زمان که با همهی مشکلات، به دستور امام از پادگان فرار میکنه و در کمیتهی انقلاب اسلامی فعالیتش رو شروع میکنه، اما شهید به همین هم اکتفا نمیکنه و با تلاشی که داشته، در کنکور شرکت میکنه و در رشتهی حقوق قضایی تحصیلش رو شروع میکنه.
بعد از مدتی، وقتی جنگ شروع میشه، چون زمانشناس بوده و اولویتها رو میدونسته، به جنگ میره و اینجاست که شهید حسن باقری استعدادهای خودش رو بروز میده و داستان روایت سوم یادمان شهید باقری رقم میخوره؛ یعنی اون نبوغ و قدرت استدلال و ...
البته شهید باقری با اینکه فرمانده میشه، ولی نه تنها مغرور نمیشه، بلکه رفتارش با رزمندگان صبورانه بوده و خودش به رزمندهها آموزشهایی میداده؛ حالا که فرمانده شده، پشتمیزنشین نمیشه؛ بلکه معتقد بوده فرمانده باید وسط میدون باشه! همین شهیدی که با مبنای ایمانی، بنبستی توی کار نمیدیده، میاد و با خلاقیت راه عبوری از تپههای رملی در چذابه درست میکنه و جلوی راه دشمن رو میبنده؛
خلاقیت و مدیریت و صبر و استدلال و... که همه اش بر میگرده به ایمان حقیقی این شهید بزرگوار.
حالا بهنظرتون، ما چطور میتونیم به این حد از ایمان و عمل برسیم؟ تا حالا فکر کردید همین دعای کمیلی که ما تو خوابگاه شرکت میکنیم، همین چهارشنبههای شهدایی که با دانشگاه میریم، میتونه مثل هیئتهای هفتگی که شهید باقری میرفته چقدر توی رشدمون اثرگذار باشه؟ چقدر ایمان داریم به اینکه؛ چون خدا رو داریم، برای ما بنبستی وجود نداره، و چقدر این حرف رو در عرصهی عمل، مثل زندگی و درس و دانشگاه ثابت کردیم؟ آیا ما هم در طرف درست تاریخ ایستادیم؟ و اینکه آیا در این مسیر درست تمام تلاشمون رو میکنیم؟
■ محتوا:
▪︎ کوثر اکبری | پزشکی 99
▪︎ زهرا حافظی | پزشکی 1401
▪︎ نسترن خوارزمی | پزشکی 99
■ نویسنده:
▪︎ کوثر اکبری | پزشکی 99
■ ویراستار:
سعیده داوودی | هوشبری97