پرچمداران تمدن انسان ساز
پرچمداران تمدن انسان ساز
خواندن ۷ دقیقه·۱۱ روز پیش

فکه برایم نقطه‌ی دیگری از جهان است...!

فکه را با رمل‌ها و خاک ماسه‌ای نرمش می‌شناسم؛
خاکی که چون طلاست و یادگاری من از راهیان نور می‌شود و مُشتی از این خاک، مرهمی‌ست بر دلِ تنگم...
فکه را با پاهای برهنه‌ای می‌شناسم که به عشق یاران هم مسلک‌شان و به احترام خون به زمین ریخته‌شان، برهنه قدم برمی‌دارند تا به یادآورند درس ایمان و شجاعت و ایستادگی را؛
که این است رمز ورود به فکه: "فاخلع نعلیک"
آری؛ این‌جا وادی طوبی ست! این‌جا سرزمین عشق است! گواهش سخن شهید آسمانی این خاک است:
کدام دلی است که با یاد او نتپد؟! مردگان را رها کن؛ سخن از زندگانِ عشق می‌گویم...📷
و این‌جا، سرزمین زندگان عشق است! این را خودت گفتی؛ مگر نه؟! این خاک برایم آشناست، یاد تو را در خاطرم زنده می‌کند.

سید! چقدر عاقبت بخیر شدی؛ چقدر عاشق بودی؛ عشقی از این بالاتر که در سرزمینی به شهادت برسی که آن را قتلگاه شهیدان نامیدند؟ در سرزمینی به شهادت برسی که نماد ایستادگی و شجاعت است؟ خودت که بهتر می‌دانی، این‌جا همان نقطه‌ایست که شهدای عاشق، در محاصره‌ی دشمن، داخل شیار بین دو تپه پناه گرفتند و بعد از سه روز مقاومت، بدون آب و غذا به شهادت رسیدند.
نه! بگذار کمی عقب‌تر بیایم؛ قبل از رسیدن به این شیار، تو آگاه‌تری که از چه موانعی عبور کردند و هشت تا چهارده کیلومتر را در حالی با پای پیاده از میان رمل و ماسه‌های روان فکه گذشتند، که تجهیزاتی دوازده کیلویی را در دست حمل می‌کردند. تازه بعضی‌ها هم مجبور بودند قطعات چهل کیلویی پُل را نیز حمل کنند. همان پُل‌هایی که قرار بود روی کانال‌ها تعبیه شود تا عبور رزمندگان به مشکل برنخورد.
تازه این اول ماجرا بود! موانع از اینجا شروع می‌شد! موانع معروف فکه هنوز زبانزد نیروهای عملیاتی است؛ کانال‌هایی به عرض سه تا نه متر و عمق دو تا سه متر و پر از سیم خاردار، مین والمر و بشکه‌های پر از مواد آتش‌زا! هدف بسیجی‌ها هم که خط دشمن بود و برای رسیدن به این هدف باید یکی یکی از این موانع عبور می‌کردند. اصلاً عملیات والفجر مقدماتی را به خاطر همین می‌گفتند عملیات موانع! می‌دانم همین داستان تو را به فکه کشاند، که روایت کنی از این شجاعت و مظلومیت شهدای این منطقه‌ی ملکوتی.
سید! می‌دانم حرف از فکه بسیار است؛ از گودال قتلگاه و ۱۲۰ شهید تشنه و کانال کمیل و ابراهیم هادی و مقاومت تاریخی شان؛ اما امروز با اجازه از همین شهدا، میخواهم از خودت بنویسم، از تویی که خودت راوی روایت فتح هستی؛ روایت کنم؛ تا بفهمم چه بودی و چه کردی که رهبر انقلاب تو را "سید شهیدان اهل قلم" نامیدند...


سید عزیز، تو مصداق بارز تلاش برای جهاد تبیین در زمان خودت بوده‌ای؛ همان زمانی که به ندای رهبرت لبیک گفتی و برای احیای فرهنگ اسلامی، پس از ساخت روایت فتح در زمان جنگ، که مجموعه‌ای بس بی‌نظیر بود، ساخت سری جدید آن را از سر گرفتی؛
البته این دغدغه‌مندی‌ات از زمان انقلاب همراهت بود؛ وقتی که این دغدغه را به مناطق محروم بردی و آثاری چون خوان گزیده‌ها را خلق کردی. این حجم از کار، سخت است؛ نیروی عشق را می‌خواهد. و تو آن‌چنان از عشق لبریز بودی که شبانه روز کار می‌کردی و در برابر نگاه متعجبان می‌گفتی: ما خسته نشده‌ایم و اگر باز هم جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم.

می‌دانید! زنده‌ترین روزهای زندگی یک مرد آن روزهایی است که در مبارزه می‌گذارند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد. و این عشق، استعدادهای نهانت را شکوفا کرد و تو شدی مصداق خلاقیت و نوآوری.

وقتی این خلاقیت را با هنر تلفیق کردی، از مرزهای رایج فراتر رفتی و از هنر و رسانه برای بیان‌ ارزش و انتقال حقیقت به مردم به بهترین شکل ممکن بهره بردی.
خلاقیتت در کنار تفکر عمیق و دیدگاه‌های نوآورانه‌ات، تو را در این مسیر ممتاز کرد تا آنجا که در جنگ، روش‌های اصلی فیلمبرداری را ابداع کردی و با هدف نشان دادن جنبه‌های باطنی جنگ براساس دیدگاه اندیشه عرفانی شیعه و همچنین روایت درک بسیجی‌ها از جنگ و نقش آن‌ها در این دفاع مقدس، مستند روایت فتح را ساختی.

تو در یک موضوع دیگر نیز جلوتر بودی و آن، شناخت غربِ واقعی بود؛ غربی که آن زمان آمال و آرزوی افراد ظاهر‌بین شده بود و تو با درک و شناخت عمیقت از غرب، این چنین جواب آنان را دادی: 《انقلابی که نه در مبداء و نه در غایت با غرب همسو نیست، نیاز به بهره‌گیری از محصولات فکری تمدن غرب را نیز ندارد. با پذیرش خود به عنوان کشور «عقب افتاده» و پذیرش غرب به عنوان «پیشرفته» چه چیزی را پذیرفته‌ایم؟ نتیجه‌ی طبیعی پذیرش این تعابیر، آن است که همّت خود را یکسره در این جهت قرار دهیم که این «عقب ماندگی» را جبران کنیم. این که ما موفق شویم یا نشویم، تغییری در اصل مطلب ایجاد نخواهد کرد و اصل مطلب این است که مگر «پیشین» و «پسین» کجاست که آن ها پیش رفته اند و ما «پس» مانده‌ایم؟ اگر «پیش»، آن‌جاست که غربی ها رسیده اند، صد سال سیاه می‌خواهم که به آن‌جا نرسیم و اگر «پس»، این‌جاست که ما اکنون قرار داریم چه بهتر که در همین جا بمانیم》.

سید بزرگوار، آوینی عزیز، بگذار دوباره برگردم به همین فکه! پایان این عاشقی و لبیک گفتنت به امام، شهادتت در همین مسیر بود و همین پایان دنیایی‌ات، سرآغاز رفاقت ما با تو شد و فکه را برای ما یادآور خاطرات الگو بخش‌ات کرد.

شهید آوینی، من یک زن هستم و وقتی تو را می‌بینم، برایم سؤال می‌شود که در کنار چنین مردی، چه زنی بوده که آوینی را این چنین همراهی می‌کرده.
برایم سوال است که آیا کمک‌های همسرت در آوینی شدنت موثر بوده؟
آیا داشتن همسری همسو با اهدافت، تو را به خدا و امام نزدیک‌تر کرده؟ با این سوال‌ها، بعد از خودت به سراغ همسرت می‌روم. راستش دنبال الگویی می‌گردم که من نیز مثل او زنی موفق و همراه با همسرم شوم تا اهداف خود را با همراهی همسرم به تحقق رسانم.

همسرت را چگونه یافتی؟
مریم امینی را می‌گویم.

همان همسفری که از ۱۹ سالگی‌اش همراهت شد. همان کسی که به گفته‌ی خودش در تلاطم و ناآرامی بود و احساس خلائی داشت که با خواندن کتاب پر می‌شد و همین علاقه به هنر و ادبیات و کتاب رد و بدل شدن‌ها باعث آشنایی تو و مریم شد. شبیه هم بودید و هر دو یک هدف داشتید،کشف حقیقت و یافتن جواب سوال‌های بی‌جوابتان؛ تاجایی که من فهمیدم، هردویتان وقتی انقلاب شد، انگار گمشته‌تان را پیدا کردید و هویت اصلی خود را به‌دست آوردید. شما که با هنر و ادبیات غرب سال‌ها آشنا بودید؛ سرانجام هیچ چیز را واقعی‌تر از انقلاب نیافتید و پس از یافتن این حقيقت؛ باهم عمر خود را صرف به تصویر کشیدن زیبایی این حقیقت و توصیف دقیق وقایع انقلابی کردید.

تو خودت بهتر میدانی که مریمت، در این راه همراه و مشوقت بود؛ تا آنجا که بعد از شهادتت هم از این راه دست نکشید و با تاسیس نشریه‌ی واحد، مهم‌ترین نقش را درزنده نگه‌داشتن یاد و نام و روش تو ایفا کرد و متعهدانه در راه به ثمر نشستن آثارت کوشید؛ که نتیجه‌ی تلاش‌هایش، چاپ ده‌ها جلد کتاب از تو و درباره‌ی تو بود. این را صحبت‌های مریم نیز تائید می‌کند ؛شهید آوینی قطعا از یادها نخواهد رفت، اما مهم این است که چگونه به یادها سپرده شود و چطور شناخته شود‌.

مریمِ تو، الگوی بسیار موثری برای ما دختران انقلاب است؛ کسی که هم همسر خوب و وفاداری برایت بود و هم مادر سه فرزند که در تربیت‌شان بار تو را نیز به دوش کشید. او در این حین تحصیلات دانشگاهی ریاضیات و زبان از بهترین دانشگاه‌های کشور را نیز گرفت و با همه‌ی این‌ها به ما نشان داد که یک زن موفق تراز انقلاب یعنی چه...

سید عزیز! سید مرتضی آوینی! شهید رسانه، سید شهیدان اهل قلم!

ما امروز نیاز به آوینی‌های نسل جدید داریم، آوینی های گام دوم انقلاب...
می‌دانی شهید عزیز، اگر جهاد تبیین در زمان تو مهم بود؛ الان این اهمیت دو چندان شده و رهبرمان نیز تاکیدی موید بر تلاش در این عرصه دارند و به موازات اهمیت این موضوع، رسانه نیز امروز خیلی بیشتر از زمان تو مهم و حیاتی شده و شیوه‌هایی جدید گرفته و این دو مهم، حضور آوینی‌های جدید را می‌طلبند.
و این آوینی‌ها، با خواندن از تو و تلاش برای شبیه تو شدن، تربیت می‌شوند.
امروز این‌جاییم تا با تو و ۱۲۰ شهید این یادمان، روی خاک نرم فکه، عهدی تازه کرده و قول دهیم که تلاش‌مان را بکنیم که چون تو برای این انقلاب یار باشیم و ثابت قدم در این مسیر کنار رهبرمان بمانیم. دست بسیجیان گام دوم این انقلاب را بگیر و خودت از میان ما، آوینی‌هایی جدید به میدان بیاور‌....

■ محتوا:
▪︎ زهرا یحیویان | فناوری طلاعات سلامت 1402
▪︎ ملیکا رمضانی | بهداشت حرفه ای 1403
▪︎ فهیمه محیاپور | پزشکی 1402

■ نویسنده:
▪︎ کوثر اکبری | پزشکی 99

■ ویراستار:
سعیده داوودی | هوشبری97

دفاع مقدسشهید آوینیکانال کمیلانقلاب
راهیان نور اسفند 1403_ دانشگاه علوم پزشکی کرمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید