شاید اگر کمی دیرتر میرفت یا چند سالی زودتر، اوضاع بهتر از حالا بود. مثلا بهارمان آغشته با خزان نمیشد یا عصر جدیدمان در غروب، فرو نمیرفت. شاید او گر کمی دیگر صبر میکرد حالِ اکنونمان اینچنین نبود. ولی... شاید او هرگز نباید میرفت. آخر میدانی که اشعارمان به او وابسته بود. حرفهایمان، احوال دلمان...
شاید او، هرگز نباید میرفت تا خزان وارد بهارمان نشود.
روحش شاد.
غزال خوشقلم
virgool.io.@Khoshghalam