چهارشنبهسوری هم چهارشنبهسوریهای قدیم! بویِ آش داغ مادربزرگ، صدای پرتاب ترقهها به سمت و سوی آسمان، تشنجِ تنِ سردِ زمین.
چهارشنبهسوری هم چهارشنبهسوریهای قدیم. همه در هراس، همه رقصان روی شعلههای تیزِ آتش. چشمشان میترسید اما دلشان خوش بود، دستشان میلرزید ولی وجودشان پر از شادی بود! نه مثل حالا که هرکس گوشهای برای خود آتشبازی میکند ولی نه با ترقه بلکه با انبوه خاطرات و دلتنگیها!
غزال خوشقلم
virgool.io.@Khoshghalam