او موهای زیبایش را که فرشتگان دور انگشتانتان پیچیده بودند را صاف میکرد،
اورا از گرفتن زیبایی های زندگی اش نمیتوان ترساند!
ما میگوییم بیکاری اذیتمان میکند،
چون آموختیم زندگی ما فقط در بلندی ها سیر میکند
گویی پَستی ها برایش جالب نبودند!
من میگم خوبم،
تو چرا اصرار نمیکنی که بدونی دردم چیه؟
تبعیض را منصفانه نمیدانست،
اما خودش رئیس تبعیضگران بود!
دروغ برایمان شبیه قند یا شیرینی ای در کنار چای شده بود
کمتر کسی چای تلخ میخورد...
نئو(کیاناآتاکیشیزاده)