کتاب؛
خیلی از ما ها با اینکه قیمت کتاب های واقعی و کاغذی روز به روز بیشتر میشن اما باز هم بجای دانلود کردن PDF اون ها مییریم و توی فضای کتابخونه ها و کتاب فروشی ها قرار میگیریم
جلد هارو توی قفسه ها میبینیم،برشون میداریم و خلاصه ی پشت کتاب رو میخونیم
بعد از حساب کردن کتاب جلوی صندوق کتابشون رو باز میکنیم و بو میکنیم
توی راه کتابفروشی تا خونه رو وقف شروع کتابشان میکنیم چون به قول خودمان :«بزار تا وقت دارم بخونم بعدا فقط وقت خوندن کتاب درسی ها برای امتحانارو دارم»
برای منی که از بچگی از کتاب داستان خوشم نمیومد و نمیزاشتم هیچ کسی برام قصه بخونه چه شب چه روز
اولین بار با کتاب ها توی لوازم تحریری موقع خرید چسب های تزئینی آشنا شدم
هیچوقت فکرش هم نمیکردم که این شکلی کتابخون بشم
یسری اتفاق ها موقعی ای میافتند که انتظارشونو نداریم
کی فکرشو میکرد؟اگر من اون روز به لوازم التحریری نرفته بودم که ی چیزی بخرم؟اگر بعد از تموم شدن کارم،کار خواهرم توی لوازم تحریری بیشتر طول نمیکشید که من تو لوازم التحریری برای خودم پرسه بزنم؟
اگر این اتفاقا نمیافتاد من کتابخون میشدم؟
یسری اتفاقا باعث میشه ما «ساخته» بشیم
وگرنه من الان ی برنامه بودم بدون کد کتاب
برای ساختن خود، پَرسه بزنید!
با اجازه انگیزشی برای بچه های انجمن کِرم کتاب ها
نئو(کیانا آتاکیشی زاده)