کیانا آتاکیشی زاده|Kiana Atakishizadeh
خواندن ۱ دقیقه·۷ روز پیش

رودخانه خونی

Bloody river
Bloody river


دستانش را مشت می‌کند و رد ناخن هایش بر کف دستانش نقش برمی‌دارد

بر لبه ی حاشیه رودخانه ایسکیتیمکا قدم بر می‌دارد و فریاد هایی از اعماق وجودش سر می‌دهد

با تمام قلبش بعد از مرگ اون می‌خواهد دیگر بی او نباشد

به آب رودخانه نگاه می‌کند که زلال و آبی‌ست

به انعکاس تصویر خویش در آب می‌نگرد،به انعکاس خویش بدون او...

چنگی به سینه اش می‌زند و هق هق کنان همچو مادری که فرزندش را در دستانش به خاک سپرده باشد زاری می‌کند

تار و پود لباسش کش می‌آید و ناخن هایش از روی لایه نازک شده پارچهٔ لباسش ، پوستش را می‌خراشد

برف می‌بارد و کریستال های خوش نقش و نگاری از آسمان به زمین نازل می‌شود

آب رودخانه در حال یخ زدن بود،از گوشه رود تکه ای از یخ در حال شکل گیری را می‌شکند و آن را در دستش می‌گیرد

تیزی اش مانند دندان های پلنگی وحشی و بُرنده است

خون به راه می‌افتد؛

با دست چپش یخ را که کف دست راستش را بریده است می‌گیرد و یخ را روی داخل مچ دست راستش قرار می‌دهد...

با خودش در حین خونریزی می‌خواند:

طنین آرام صدایت
به گوش می‌رسد
چونان آواز پرنده‌ای در بند
که خواب را از سر می‌پراند.

نگاه‌ات را در می‌یابم
و چشمان نیل‌گون‌ات
در اشتیاق تو
روح‌ام را می‌فرازد.

چه خوش می‌گریم
در میانه‌ی شادمانی‌ام:
آه، تا در بَرَت گیرم
جایی حوالی قلب‌ام.

-میخائیل لرمانتاف

خود را به آب می‌سپارد و بی وداع از زندگی،به مرگ درود می‌فرستد...


نئو(کیاناآتاکیشی‌زاده)

https://www.aparat.com/v/g27vi3v

پ.ن:دلیل اصلی قرمز شدن رودخانه ایسکیتیمکا زباله های صنعتی است!این رودخانه به رودخانه خونی نیز شهرت پیدا کرده است.

چگونه می‌شود به شاخه‌ی شکسته فهماند که باد عذرخواهی کرده است؟ -محمود درویش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید