صدایش میزدند غریبه
او غریبه ای آشنا بود،او از جنس آنها نبود
او غریبه ای آشنا بوداو از جنس آنها نبود
شاید دیگران آهنی بودند
وگرنه چگونه میتوان شکوفه ی درخشان درخت گیلاس جدا شده از درخت را نادیده گرفت؟
بی ارزش بود خویش در نزد یار
همانند شکوفه ای بر کف خیابان،از جنس اشعار شهریار¹
پ.ن¹:منظور بیتِ
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولــــــــی.../...با چون منـــی به غیر محبت روا نبود
(شهریار)
است